کوچه خلوت
قطره ها با عشق میبارن
توی این کوچه خلوت
خاطرات میان دوباره
توی ذهنم سر ساعت
بغض من میشکنه بازم
زیر بارون پاییزی
این روزا به جای قلبم
ذهنم و بهم میریزی
یاد حرفای قشنگت
زنده میشه زیر بارون
میگفتی طاقت نداری
که ببینی من و با اون
دوس داشتی که هم قدم شیم
بریـم باهم زیـر چـتـرم
نفسـی تازه بگیـری
از من و هوای عطـرم
میرم این بار زیر بارون
نه تو هستی نه ترانه
نه دروغای قشنگت
نه سکوتی عاشقانه
باز همه خاطره هارو
دوره میکنم عزیزم
تو نیستی کنارم اما
به یادتو اشک میریزم
توی این کوچه خلوت
با یادت آروم میگیرم
واژه واژه توی شعرم
از هوای تو میمیرم!
با سپاس فراوان از دوست عزیزی که توی وزن این ترانه کمکم کرد.