این لعنتی بارون
تقدیم به نسیم بیرانوند عزیز…
به پاسِ همه ی لحظه هایی که میتونست نباشه ولی بود…
هم حسِ هر آیینه لبخندم شدی و
دیدی که میسوزم تمومِ لحظه هام و
میلرزیدم از حسِ تلخ دل بریدن
آروم میکردی گریه و پس لرزه هام و
تنهایی تقدیرم و احساس کردی
تو اشک روی گونه هام و لمس کردی
آزادی احساسم و مدیونت هستم
تو غصه ها و گریه هام و حبس کردی
من از هوای ابری قلبت عزیزم
میبارم و با چترِ تو این راه و میرم
نه…! خودکشی هم چاره وابستگی نیست
بانو.. من از تلخی عشق بدجوری سیرم
شور میزنه قلب من از شیرینیِ هر
"دوستت دارم" گفتن که میدونم دروغه
هرکی میگه دوسم داره یعنی نداره…
این روزا حتی عطر بارونم دروغه
این روزا تنها یک نفر مثل تو هست که
رمز عبور شادی رو یادم میاره
امشب رو با من همقدم شو نازنینم
این لعنتی بارون میخواد تا صب بباره
من ماهیِ دلتنگی ام توو ساحلِ غم
چشمای تو ساحل ترین دریا رو داره
بانو… بخند تا عکسِ نو از تو بگیرم
لبخندِ تو خوشبختی رو یادم میاره