( شک )
همیشه پُر از شک وُ تردید
همیشه ، پُر از بیقراری
یه زخم قدیمی ، همیشه
توی لحظه هام یادگاری
شبم ، واژه واژه ، پریشون
جنون در رگم ،شعر جاری
نفس تا نفس ، لحظه لحظه
شبم تلخ از این زخم کاری
وَ اندوه می بارد از شب
تنم ، خیس از التهاب است
که در من کسی گُر گرفته
که در من جنون شعر ناب است
مرا غصه آنسوی شیشه
به دست زمان می سپارد
منم ، سایه ی کوچه گردی
که در کوچه جان می سپارد
قدم تا قدم ، کوچه کوچه
منم ، نعش من روی دوشم
که بی سایه ، هر شب هراسان
پُر از ضَجه وُ بی خروشم
شبم واژه واژه ، پریشون
جنون در رگم ، شط جاری
نفس تا نفس ، لحظه لحظه
شبم تلخ از این زخم کاری …..