داره توو درّه میاُفته ….
من این دنیا رو میبینم و آدمها که داغونن
پدر هایی که شرمندن ؛ میخوان اما نمیتونن
من این دنیا رو میبینم که هر گوشش پر از رنجه
نوازش مُردِ این روزا ؛ رو صورت میکشن پنجه
من این دنیا رو میبینم ؛ همه خالی از احساسن
به جایی که بگیرن دست ؛ رو مُرده ؛ اسب میتازن
تو هم میبینی این روزا؛ دیگه انسانیت مرده
و هر موقعیتی بوده یکی خورده ؛ یکی بُرده
نمیفهمن که مجبورن یه روزی باز ؛ برگردن
ولی امروز نامردا تو شهر ما ؛همه مَردن
ولی سخته تو میفهمی منم میبینم این جا رو
یه دریا عشق آلودست ؛تو هم میبینی دریا رو
نه میشه دل به دریا زد ؛ نه میشه از همه رد شد
مثِ رودخونه میمونیم که آخر؛ رو به روش سَد شد
من و تو مثل هم هستیم توو این دنیایِ آشفته
خدا دنیا رو میبینی ؛ داره توو درّه میاُفته
کیوان حریری