یه برگ ترانه
پای یه برگ ترانه قصۀ عاشــــــــقانه میسوزم از نگاهت به جون این ترانه
به جون این ترانه هنوز صدات باهامه هنوزم اون نگاهت با دلم همکلامه
هنوزم عطر پاکت نشسته توی خونه هنوزم این ویرونه داره از تو نشونه
هنوزم با تو شاده، بی تو میگیره بونه دفتر سبز شعرم، این آخرین ترانه
نوشتمت دوباره، با قلب پاره پاره میدونه دل که دیگه گریه فایده نداره
با هرچی بغض خسته، غمای پینه بسته همین بغض شکسته که انتظار نشسته
میخونمت دوباره با اشکای ستاره با هرچی شعر غمگین که دوست داره بباره
با این صدای خسته، دست و پاهای بسته واژههای تکیده با تن خرد و خسته
دوست دارم همیشه، گریۀ خیس شیشه یه لحظه دوری از تو، به جون تو نمیشه
پای یه برگ ترانه قصۀ عاشقانه ستایشِ شکوهِ ستارۀ شبامه