هم سقف
بـا هـــم زیـر یک سقفیــم ولـی
تو درکـ غمام عاجـزه حـس تــو
بذار بعضی وقتا که من دلخورم
یکـم بی تفاوتـــــ بشم مـث تـــو
چـقـد بعضی وقتـا نـامحـرمـی
که حتی یادتــــــ میره مـن کیـم
واسه چی بدهکارم همیشه به تو
مـن ازدست این زندگی شاکیـم
چه مظلوم نشستم همیشه به پات
خیال کردی وظیفم همینه فقط؟
یکم مهربون میشدی سخت بود؟
فـقط خواستـم همین بـود ازت
تـَوَ قـُم زیــاد نیس منـم آدمـم
یـه وقتـا دلـم سیـره از زنـدگـی
از آینده ای که سیاهه واسـم
شاید بگذرم بـه همیـن سادگـی
یـه دنیـا غمو روی دوشم نـذار
من ازدست کارای تـو دلگیـرم
چقد پشتمو خالی گذاشتی ببین
با دلشوره هام سمت فـردا میـرم
شبـایی که احساسمـومیکشی
همـه دنـیـا رو بهــم میـزنـم
فقط کافیـه خـوب نگاهـم کنـی
گناهم همینه که مـن یک زنـم