شبنم
شبنم
قطرۀ زلال شبنم یه شب و به صُب«ح»رسونده
خورشید قشنگ دراومد،از شبنم هیچی نمونده
تو تمومِ عمرِشبنم،لحظه ای آفتاب نبوده
همیشـه قطـرۀ شبـنم مهـتابی بوده
همۀ عمرِ یه شبـنم، به قدِ تاریکیـه شب
خاطراتِ هر یه قطرَش،تکرارِ هرشب وهرشب
برایِ هر قطره شبنم دیدنِ خورشید امیدِه
توتمومِ طولِ تاریخ، شبنمی روزو ندیده
اشکِ من قطرۀ شبنم،عشق تو خورشید روز«ه»
دلِ من مثل یه شمعِ، تویِ تاریکی میسوزه
دلیلِ بودنِ شبنم، رفتنِ خورشید و گرماست
موقعِ بودن شبنم، توی شبها، تویِ سرماست
یه روزی بودی و رفتی،اشکِ چشمام شده شبنم
اما هر وقت که بیایی، شبنما«ها» گم میشه کم کم
-
درود به شما گفتنیها رو دوستان اشاره کردند ... موفق باشید @};-
-
سلام دوست عزیز دوستان وزن و قافیه رو اشاره داشتند @};- @};- @};- شخصا با تکرار زیاد یک وازه موافق نیستم و اینکه هر بیت با شبنم همراه بود را دوس نداشتم و این نظر شخصیه دوست من :-) موفق باشی
-
سلام آقای سجادی احساستون قشنگه و از تشبیه عاشق و معشوق به شبنم و خورشید خوشم اومد یه جاهایی واژه کم اوردین مثل اینجا:توتمومِ طولِ تاریخ ولی مشکل اصلی توی وزن بود مصرع دوم بیت دوم که گویی اصلأ مربوط به این شعر نبود :S یه جاهاییش رو خیلی دوس داشتم مث اینجا: موقعِ بودن شبنم، توی شبها، تویِ سرماست موفق باشید.... @};-
-
سلام جناب سجادی ترانه ی قشنگتون رو خوندم و لذت بردم.... حس زیبا و دلنشینی داشت... نقدش و می سپارم به اساتید تا خودمم یاد بگیرم... با آرزوی بهترین ها @};- @};-
مطالب پیشنهادی