فکر رفتن(بازنشر)۷
من این حال و هوا رو می شناسم
گمونم فکر رفتن توو سرت هست
یه حسی میگه از من دور میشی
گمونم که یکی دور و برت هست
یکی داره با حرفای قشنگش
صداتو از توو دنیام بر میداره
به جاش یه ابر میزاره که هر شب
روی آوار تنهاییم بباره
بگو دستاتو آروم تر بگیره
خیالش روحمو آزار میده
تمام ریشه هامو می سوزونی
توکه حرفات بوی انکار میده
من این دنیا رو بی چشمات نمیخوام
نزار این روزها پاییز باشه
بگو این چتر غمگینو ببندم
نزار این گریه ها یکریز باشه
من این حال و هوا رو می شناسم
یه بارونی خیس و جا لباسی
یه لیوان چای سرد و روزنامه
تو این حال و هوا رو می شناسی