"نقد و فرهنگ نقد"
پدیده انتقاد، بیش از هر چیز، به فرهنگی نیاز دارد که در آن فرهنگ، موضع نقد شونده و منتقد کاملا مشخص است. منتقد با حسن نیت تمام و بر اساس اصولی مشخص، که مورد قبول همه است، به بررسی کار و عمل نقد شونده می پردازد و در هر مرحله از انتقاد خود، تنها یک هدف و نیت را در نظر دارد و آن برشماری محاسن، معایب و کاستی های اعمال نقد شونده است تا با این یادآوری، نقد شونده ضعف های خود را بیشتر بشناسد و در رفع آن بکوشد و ویژگی های مثبت خویش را تقویت کند. در چنین هنگامی نقد شونده، از آنجا که به حسن نیت منتقد اعتماد تام دارد، تذکر او را به جان و دل می خرد و با هوشیاری آن را بررسی می کند تا علل بروز این نواقص و ضعف ها را بشناسد و در صدد رفع آنها برآید.
متأسفانه، فرهنگ نقد و نقدپذیری هنوز در کشور ما، آنطور که شایسته است، جا نیفتاده است. چه بسیار مواردی که نقد شونده از انتقادی که بر او وارد شده برآشفته است و پاسخ هایی نامعقول حواله منتقد کرده است و با دشمن قلمداد کردن منتقد درصدد انتقام جویی و تلافی برآمده است. و چه بسیار مواردی که منتقدانی، بدون توجه به وظیفه سازنده و موثر خویش، با ایجاد شبهه و ابهام، مواردی را که عموم مردم امکان دست یابی مستقیم به آنها ندارند دگرگونه جلوه داده اند و با سفسطه سعی کرده اند مخاطبان خود را از حقیقت دور نگه دارند و ذهن آنها را به مسائلی متوجه کنند که اهمیت چندانی ندارد و از این ره گذر، به نیات فردی خویش نائل آمده اند. نتیجه این برخوردهای نادرست همواره آن بوده است که نیت و هدف اصلی نقد از نظرها دور بماند و از پدیده سازنده نقد، آنگونه که شایسته است، استفاده نشود.
بدون شک، نتیجه این برخوردهای نادرست بی اعتمادی نقد شونده به منتقد است. نقد شونده ای که باید حرف منتقد را به گوش جان بخرد و توصیه های او را عملی سازد تا از این طریق نواقص کار خود را جبران کند در مقابل انتقاد منتقد جبهه می گیرد و حتی ایرادهایی را که آشکارا می داند بر او وارد است نمی پذیرد و در توجیه و رد آن می کوشد و برای این کار، به هر دست آویزی متوسل می شود.
نقد و فرهنگ نقد – یادداشتی از دکتر شعردوست در باب لزوم توجه به موازین نقد اصولی و تقویت فرهنگ نقد پذیری.