*** خلاء ***

خلاء دلچسبه با سرگیجه و سیگار
یه تبعیدی شدم توو گریه هام عمدا"
یه خط قرمز و دورت کشیدم : عشق !
چه کیفی داره از یاد همه رفتن !
***
با اینکه زندگی شوخی شده ؛ اما
نباید یه غذای حاضری باشم
تموم آینه ها رو تا زدم ، شاید
چیزی یادم نیاد ؛ آلزایمری باشم
***
همیشه پیش چشمات شیشه ای بودم
نمی دونم چرا قلب تو سنگی بود
سکوتم آخرین تیر تفنگه ، وای !
خداحافظ ، چه شلیک قشنگی بود
***
من از تو رد شدم چون علت مرگِ
تموم آرزوهای تو من بودم
شریک جرم من : ای ترسِ تنهایی
حریص دم به دم عاشق شدن بودم
***
تو رفتی یا خودم کم کم گُمت کردم ؟؟
حواسم پرته رویاهای خالی بود
نمی دونم چرا " من " ؛ این "منِ" تنها
به عشقت پا نداد و لااوبالی بود ؟!!
***
چقد ترسیدم از فکر خداحافظ ؟!
چقد ترسیدم از یه آدم تنها ؟!
همیشه فلسفی کردم جدایی رو
که تنهایی نگو … بگو دراکولا !!
***
خلاء دنج لطیف زخم خوردن هاست
چقد تیغ و کشیدم رو رگ خالی ؟!
وبال گردنت بودم ، ولی امروز
از اینکه دووور دورم از تو ، خوشحالی …(؟)
***
هنوزم سمت تو هُل می دَنَم ، هر شب
تموم خاطرات و بغض و بی خوابی
کدوم عشق و کدوم عاشق ؟؟! همش حرفه …
" من " و بازنده کرد این حس قلاْبی .
***
حالا اهلی تر از اونم که عاشق شم
قراره توی خونه ام غربتی باشم !
یه جوری با خودم تنهام و ممکن نیست
که اهل این جهان لعنتی باشم !
***
تحمل می کنم ، چون حقمه بانو
که حکمِ لازمت حبس ابد باشه
توو دست آخر بازی " من " و کشتم
بذار تا لج کنه … عمری رو بد باشه ///

***
ممنون از تحمل همگی شما …

)همین(

https://www.academytaraneh.com/89073کپی شد!
1358
۴۳

درباره‌ی احسان ابوالحسنی

دختران شهر به روستا فکر می کنند / دختران روستا در آرزوی شهر می میرند / مردان کوچک به آسایش مردان بزرگ فکر می کنند / مردان بزرگ در آرزوی آرامش مردان کوچک می میرند / کدام پل در کجای جهان شکسته است که هیچکس به خانه اش نمی رسد ...

  • سعید سامانی تبریک ترانه ی خیلی خوب و فوق العاده ایه اما به درد اجرا نمیخوره.... ( البته این نظر منه ) @};- موفق و پیروز باشید :-x
  • نیما پیر باوقار سلام احسان جان @};- @};- @};- واقعا لذت بردم... این تنها چیزی بود که میتونم بعد از خوندن ترانت به زبون بیارم @};- @};- @};- @};-
  • معصومه قریشی درود نشد از این ترانه بگذرم و وارد کاربریم نشم برای پیام دادن .... با اینکه شبیه همه ی کارهاتون نبود اما خیلی خوب بود ؛ بهم ثابت شد شما همه جوره خوب می نویسید ... =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> همیشه باشید و مستفیضمون کنید ، قطعا ادبیات به امثال شما نیاز داره @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
  • مهیاد پارسا دوستش داشتم منتظر نقدتون در مورد ترانه جدیدم هستم
  • مریم سپید درود جناب ابوالحسنی....کار قوی و زیبایی بود و تبریک میگم بابت این پرداخت زیبا... نقد ارزنده دوستان بویژه جناب پورجمالی هم بسیار عالی بود و استفاده کردیم... :-) تو رفتی یا خودم کم کم گُمت کردم ؟؟ حواسم پرته رویاهای خالی بود نمی دونم چرا " من " ؛ این "منِ" تنها به عشقت پا نداد و لااوبالی بود ؟!! موفق باشید و قلمتون پربار...لایک۱۵ @};-
  • مهدي دمي‌زاده سلام دوست قدیمی من دیدمت اومدم بخونمت و یاد بگیرمو لذت ببرم تیکه های خاص خودتو داری
  • نيما سكوت درود جناب ابوالحسنی بسیار عالی لذت بردم احسنت
  • ناهید ملکی همیشه پیش چشمات شیشه ای بودم نمی دونم چرا قلب تو سنگی بود سکوتم آخرین تیر تفنگه ، وای ! خداحافظ ، چه شلیک قشنگی بود =D> =D> =D> @};- سلام عالی بود ممنون @};-
  • مهیاد پارسا آفرین لذت بردم
  • شبنم باقری سلام واقعا لذت می برم از اینهمه پختگی و زیبایی واژه ها ممنون از به اشتراک گذاری ممنون از قلم تواناتون
  • آزاده ربانی سلام جناب ابوالحسنی گرامی ..بسیار ترانه تون دلنشین و بسیار زبان ترانه تون قوی وقوی وقوی بود ..قربان شما چون خانوم نیستین نخوردین نون گندم ولی قطعا آینه دیدین دست مردم..خانوما در کیفاشون آینه هایی دارند که تا میشن یعنی قابی داره آینه که مثل کیف موبایل باز و بسته یا گشوده و بسته میشه ..تصویری مثل تا زدن آینه میسازه ..در حالت بسته شدن . آینه رو تازدن =بسته شدن در ِ آینه . ارتباط بین تا زدن آینه و غیب شدن تصویر صاحب آینه یک جنبه از فراموشی ست ..بسیار زیبا و لطیف بود محظوظ شدم از این قوت و قدرت تعابیر که عامدانه یا ناخوداگاه غالب و چیره شده بر گفتارتون در این ترانه ی لطیف . از دل هم که میدونید گفته اند برود هر آنکه از دیده رود..یک آلزایمری که در تصویر آینه از دیده میرود ..و بسیار دامنه ی تعابیر ِ توودرتوو گشوده میشود در این ترانه .آفرین برشما هزاران بار جناب ابوالحسنی . همینطور ارتباط بین غذای حاضری وشوخی شاهکار ی ست که باید بهتون تبریک بگم .. من جدا" لذت بردم و عمیقا سخن ترانه رو درک کردم .بسیار عالی و استادانه و ادبی وعالی. =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> @};-
  • تيام كارگرعرب درود جناب ابوالحسنی عزیز @};- کار زیبایی بود حرف زیادی واسه گفتن داشت به شخصه خیلی لذت بردم در ضمن وزن سختی رو استفاده کردین که این نشون دهنده ی تبحر شماست. =D> =D> =D> =D> همیشه پیش چشمات شیشه ای بودم نمی دونم چرا قلب تو سنگی بود سکوتم آخرین تیر تفنگه ، وای ! خداحافظ ، چه شلیک قشنگی بود =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> ..براو @};-
  • وحیدی(سورمه) سلام آقای ابوالحسنی همیشه ترانه هاتون یه چیز جدید برای گفتن داره پسندیدم لایک ۱۱ تقدیمتون @};- @};- @};- @};- @};- @};-
  • عباس مقدم باز هم یک کار خاص از آقای خاص اکادمی لذت بردم احسان عزیز @};-
  • کریم غمخوار کدوم عشق و کدوم عاشق ؟؟! همش حرفه …" من " و بازنده کرد این حس قلاْبی . کارت خیلی زیبا و دلچسب بود . زنده باد! @};-
  • عقیل پورجمالی احسان جان سلام ترانه ی زیباتون به دلم نشست ترانه ی متفاوتی بود..بعضی قسمتاش دلچسب بود..بعضی قسمتاش مبهم..و بعضی قسمتا جای حرف داره وزن ترانه یه وزن متحد دوازده هجایی بصورت "مفاعیلن، مفاعیلن، مفاعیلن" هست ..مهمترین ویژگی این ترانه رو میشه نو بودن و غیر قابل پیش بینی بودن قافیه ها دونست خلاء دلچسبه با سرگیجه و سیگار یه تبعیدی شدم توو گریه هام عمدا" یه خط قرمز و دورت کشیدم : عشق ! چه کیفی داره از یاد همه رفتن ! شروع ترانه شرح کاملی از حال و هوای شاعر داره ...مصرع اول با واژه های "دلچسب ، سرگیجه، سیگار" یه واج آرایی زیبا رو با حرف "سین" به وجود آورده و باعث خوش آهنگی این مصرع شده...قافیه های "عمدا و رفتن" هم قافیه های قابل قبولی هستن...و در مجموع یه شروع قوی محسوب میشن *** با اینکه زندگی شوخی شده ؛ اما نباید یه غذای حاضری باشم تموم آینه ها رو تا زدم ، شاید چیزی یادم نیاد ؛ آلزایمری باشم ...قافیه های "حاضری و آلزایمری" در نهایت زیبایی هستن..اما به نظر میرسه، تمام این بند تحت الشعاع این قافیه ها قرار گرفتن و اینجا بقیه ی واژه ها نقش سیاهی لشکر رو دارن..وقتی بین دو چیز یه تشبیه رو برقرار میکنیم، باید وجه شباهت رو هم رعایت کنیم..تشابه بین شاعر و غذای حاضری یه تشابه دوره که باید دلیلش هم ذکر بشه تا مخاطب با کمی مطابقت از برقرار کردن این تشبیه لذت ببره..."تا زدن آینه ها" عبارت جالبی نیست..معمولا در مورد آینه ها برای رسوندن مفهومی که توی این بند شاعر مورد نظر داره، "شکست آینه ها" رو به کار میبریم همیشه پیش چشمات شیشه ای بودم نمی دونم چرا قلب تو سنگی بود سکوتم آخرین تیر تفنگه ، وای ! خداحافظ ، چه شلیک قشنگی بود ...بند زیبایی بود و شخصا از خوندنش لذت بردم..اما بیت اول توو قد و قواره ی بیت دوم نبود من از تو رد شدم چون علت مرگِ تموم آرزوهای تو من بودم شریک جرم من : ای ترسِ تنهایی حریص دم به دم عاشق شدن بودم ...بند قوی و محکمیه...و مصرع سومش فوق العاده ست..فقط مصرع چهارم کمی خود مختاره و بعد از ندای "ای ترس تنهایی" عبارت "حریص دم به دم عاشق شدن بودم" اون حرفی نیست که خطاب به "ترس تنهایی"گفته بشه..و بیشتر خطاب این جمله همون "بانو" ی شعره تو رفتی یا خودم کم کم گُمت کردم ؟؟ حواسم پرته رویاهای خالی بود نمی دونم چرا " من " ؛ این "منِ" تنها به عشقت پا نداد و لااوبالی بود ؟!! ...باز هم قافیه های غافلگیرکننده، بندی زیبا رو رقم میزنن..سجع و آهنگ مصرع اول هم با واژه های "خودم، کم کم، شدم" یه مصرع خوش آهنگ رو به لحاظ موسیقی درونی رقم زدن..چیزی که واقعا برازنده ی ترانه ست و توی خیلی ترانه ها کمتر بهش توجه میشه چقد ترسیدم از فکر خداحافظ ؟! چقد ترسیدم از یه آدم تنها ؟! همیشه فلسفی کردم جدایی رو که تنهایی نگو … بگو دراکولا !! ..."ترس از تنهایی" شاعر توی بند چهارم با عبارت "شریک جرم من: ای ترس تنهایی" به زیبایی به تصویر کشیده شده..و این بند اون جلوه و توان لازم برای اصرار بر دوباره بیان کردن این مفهوم رو نداره...مصرع چهارم این بند کمی وزنش متغیره..شخصا استفاده از "دراکولا" رو توی این بند نمی پسندم خلاء دنج لطیف زخم خوردن هاست چقد تیغ و کشیدم رو رگ خالی ؟! وبال گردنت بودم ، ولی امروز از اینکه دووور دورم از تو ، خوشحالی …(؟) ...مفهوم مصرع اول این بند رو واقعا متوجه نشدم...اما ادامه ی بند زیباست هنوزم سمت تو هُل می دَنَم ، هر شب تموم خاطرات و بغض و بی خوابی کدوم عشق و کدوم عاشق ؟؟! همش حرفه … " من " و بازنده کرد این حس قلاْبی . ...تشخیص به کار رفته در بیت اول واقعا باعث جانبخشی به بعضی واژه ها شده..بند خیلی زیباییه حالا اهلی تر از اونم که عاشق شم قراره توی خونه ام غربتی باشم ! یه جوری با خودم تنهام و ممکن نیست که اهل این جهان لعنتی باشم ! ...کنایه ی مصرع اول دلنشینه..و بیت دوم هم در کمال زیبایی...اما مصرع دوم همقد بقیه ی بند نیست تحمل می کنم ، چون حقمه بانو که حکمِ لازمت حبس ابد باشه توو دست آخر بازی " من " و کشتم بذار تا لج کنه … عمری رو بد باشه ...ایهام واژه ی "حکم " جالبه...اما ابهامی که در مورد مرجع ضمیر "لج کنه" وجود داره، مانع از یه پایان باشکوه شده..این که چه کسی قراره لج کنه و بد باشه، نامعلومه ...پرحرفی بنده رو پای ترانه تون ببخشید...لایک۹ تقدیم ترانه ی زیباتون...موفق باشید! ♡ ♡ ♡ ♡
    • تيام كارگرعرب من به نوبه ی خودم از جناب پور جمالی تشکر میکنم @};- کاش این فرهنگ نقد کردن تو اکادمی جا بیفته صاحبنظرااان و کسایی که نقد کردن یلدن ساکت نشینن و فقط به لایک اکتفا نکنن! البته نقد کردن کارای اقای ابوالحسنی کار هر کسی نیست و تبحر میخواد ولی مطمئنم که ایشونم واسه بهتر شدن اینجان نه واسه تایید شدن! صائب دو چیز میشکند پشت شعر را تحسین بی وقوف و سکوت سخن شناس! ممنونم از توجه همه ی دوستان عزیزم @};-
      • عقیل پورجمالی ممنون از نظر لطفتون..این گلا تقدیم شما @};- @};- @};- @};-
      • Amin Qasemi خانم کارگر اول باید فرهنگ نقد شدن تو خودمون جا بیفته...ما ایرانیا دو مشکل اساسی داریم تو این موارد یک : زیادی اهل تعاریفم و بعضی وقتا که باید صریح و رک باشیم نیستیم دو : از رک حرف زدن و صریح بودن دیگران و نقد دیگران زودی ناراحت میشیم راستی در مورد ترانتون آقای ابوالحسنی خیلی زیبا بود...خیلی خوشم اومد از کلمه دراکولا تو ترانتون اصلا خوشم نیومد تموم بندهای زیبا بودن اما من بیشتر این بند رو پسندیدم همیشه پیش چشمات شیشه ای بودم نمی دونم چرا قلب تو سنگی بود سکوتم آخرین تیر تفنگه ، وای ! خداحافظ ، چه شلیک قشنگی بود موفق باشین @};- @};- =D> =D> =D>
    • احسان ابوالحسنی سلام ... قبل از هر چیز باید تشکر کنم که پای این کار "وقت "‌گذاشتی ، امیدوارم ارزش این ها رو داشته باشه / در مورد نکاتی که اشاره کردی نمی خوام زیاد بحث کنم و فقط به گفتن چند نکته بسنده می کنم : ۱- در مورد "غذای حاضری " و "‌تا زدن آینه "‌قبلن هم اشاره کردم و باز هم می گم که هیچ تشبیهی بکار نرفته ،ترکیب استعاری بوده / ولی در مصرع اول خارج شدن زندگی از روال جدیت اش رو گفتم (در واقع لوث شدن ، مسخره شدن یا هر چیزی ... ) و در مصرع بعد خواستم تاکید کنم که اگر زندگی با هر تعریفی اونچه که باید باشه نیست ، تو اینقدر آسون نگیر و ساده و سریع گذر نکن (اگر بدفهم و گنگ هست حتمن ایراد از مولفه ) در مورد تا زدن آینه هم فقط میگم اگر قرار باشه ما هر حرف رو به همون صورت بگیم که شعر نخواهد بود ، در شعر باید "تولید"‌شکل بگیره . تا زدن لباس و اوراق و نامه و هر چی به قصد بایگانی ... تا زدن آینه هم که همون شکستن هست و هرگز آینه ای رو نمی شه تا زد (البته غیرممکنی وجود نداره ! ) ۲ - در مورد بند آخر "لج کنه " به من (قهرمان این ترانه )بر می گرده ... و باهات خیلی موافقم که پایان بندی کار اصلن قوی و به یاددموندنی نبود ... باز هم ممنون از لطف شما ... درود @};-
  • مجتبی پورکاشانی سلام دوست عزیزم ترانه خیلی خوبی ازت خوندم و دوست داشتم توی بعضی بیت ها ، ارتباط معنایی کم بود. البته نه اینکه بد باشه، اما من دلم می خواست بیشتر باشه طولانی بودنت رو دوست دارم برعکس همه و ساده نوشتنت توی قالبی که انتخاب کردی در کل پسندیدم و ممنون ازت شاد وسلامت باشی
  • حسین خزایی تو رفتی یا خودم کم کم گُمت کردم ؟؟ حواسم پرته رویاهای خالی بود نمی دونم چرا " من " ؛ این "منِ" تنها به عشقت پا نداد و لااوبالی بود ؟!! *** احسان عزیز واقعا زیباا خیلی کم ، فوق العاده تاثیر گذرا .. @};- @};- @};- @};-
  • محمد ثلاثی بســـــــــــــــــــــــــــــــــــیار زیبا آقای ابوالحسنس عزیز =D> =D> =D> =D> @};- @};- @};- @};-
  • امین بهاری زاده سلام احسان جان کار بسیار بسیار زیبایی بود…احسنت…لذت بردم... =D> =D> =D> @};- @};- @};- @};- @};-
  • بهزاد صنعتی یه کارِ استثنایی از یه استاد استثنایی @};- @};- @};- @};- @};-
  • علی عزیزی سلام دوباره ترانه های آقا احسان عزیز و مایی که باید سخت رووشون فکر کنیم و نکته هاش رو دریابیم :-) چقدر زیبا می نویسید =D> =D> =D> درود بر احساس پاکتون شاد باشید @};- @};- @};- @};-
  • محسن یاران سلام.خیلی خوب و اثر گذار @};- @};- @};- @};- فقط کمی سنگینه و همه فهم نیست.البته قرار نیست همه ترانه ها طوری باشن که همه قشری متوجه شن. چند تا سوال: تو این بند با اینکه زندگی شوخی شده ؛ اما نباید یه غذای حاضری باشم تموم آینه ها رو تا زدم ، شاید چیزی یادم نیاد ؛ آلزایمری باشم ۱-چه ارتباطی بین شوخی و غذای حاضری هست؟؟؟ ۲-آینه هارو تا میزنن زیاد برام قابل درک نبود؟؟؟(شاید اینطوری بهتر باشه"تموم آینه هارو میشکنم شاید") ۳-چه ارتباطی بین تا زدن آینه ها و آلزایمری بودن هست؟؟؟اگه توضیح بدین ممنون میشم
    • احسان ابوالحسنی درود ... ممنونم از اینکه اینجا بودید و نظر دادید ... توضیح دادن کار به این سبک اصلن جایز نیست ... ولی خدمت شما می گم که اصلن این کار سنگین نیست ، شاید آثار ثانی سبک بوده ... نمی دونم ... در مورد بند اول سوال تون میگم که "نباید هر طرف که زندگی آدمی رو میکشه ،رفت " و آینه ها رو تا زدن اتفاقن معموله و شما حتمن متوجه منظورم شدید که جایگزین پیشنهاد می کنید. من معتقدم به اینکه نباید همه چیز و ساده غیر شاعرانه گفت و باید در بعضی جاها به مخاطب فرصت کشف و فکر کردن داد ... شاد باشید @};-
  • مهسا معصومی اقای ابولحسنی مثله همیشه فوق العاده زیبا لایک و کامنت کمه ولی خب این تنها کاریه که ازم بر میاد ممنونم ازتون :-x
  • ناشناس سلام تعابیرتونو دوست داشتم @};- @};- از واژه های متفاوت و جدید استفاده کرده بودین @};- با اینکه زندگی شوخی شده ؛ اما نباید یه غذای حاضری باشم تموم آینه ها رو تا زدم ، شاید چیزی یادم نیاد ؛ آلزایمری باشم @};- @};- کدوم عشق و کدوم عاشق ؟؟! همش حرفه … " من " و بازنده کرد این حس قلاْبی . @};- @};-