خدا شاعرو یه عاشق آفرید

خدا شاعرو یه عاشق آفرید.

خدا شاعرو یه عاشق آفرید
عاشقی که عشقو دیدو به عشقش نرسید

خدا شاعرو یه مجنون آفرید
مجنونی که لیلی رو به جز یه بار دیگه ندید

خدا شاعرو یه مظلوم آفرید
که دیگه ببر زمونه اونو از دنیا درید
رفت و گم شد دیگه معشوقو ندید
کاری کرد که آسمون تموم ابرارو درید

خدا شاعرو یه خسته از سراب
یدونه تشنه به جرعه ای ز آب
توی این کویر عالم آفرید
* * * *

خدا شاعرو یه خسته از سراب آفرید
تشنه عشقی که هرگز طعم عشقو نچشید
* * *
کی میگه شاعر یه دربدر نبود
با غم دنیا یه همسفر نبود
* * *
آره شاعر خودش عاشقی نکرد
خودشو تو شهر عشق یدونه دربدر نکرد

حالا میگم کاش یه شاعر نبودم
حالا میگم کاش یه عاشق نبودم
اسیر کعبه عشقم نبودم
* * *
خدا شاعرو یه خسته از دیار
واسه لحظه و اوج انتظار
واسه شعر غمونش آفرید

حالا میگم کاش یه شاعر نبودم
حالا میگم کاش یه عاشق نبودم
اسیر کعبه عشقم نبودم
* * * *
اگه خدا شاعرو عاشق نمی کرد شعری نبود
اگه خدا شاعرو عاشق نمی کرد دیگه ترانه ای نبود
واسه شاعر شدنش دیگه بهانه ای نبود

خدا شاعرو یه عاشق آفرید
خدا شاعرو یه خسته از دیار
واسه لحظه و اوج انتظار
واسه شعر غمونش آفرید

ترانه سرا : سید هادی سجادی

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/80289کپی شد!
1052
۱۸