دلتنگی
دلتنگی
…………………………….
یه وقتایی دلم تنگه
می بینی بی تو من خستم
تو می دونی حقیقت رو
به آغوش تو وابستم
؛
شبایی رو که دل تنگم
پناهم میشه آغوشت
تموم خستگیهامو
می زاری روی اون دوشت
همه دلتنگیای من
شده اون عطر آغوشت
نشد هرگز که اون یادم
بشه یک دم فراموشت
؛
می گیری دست سردم رو
به اون دستای پر مهرت
پر از گرمیه یک بوسه
با اون لبخند پر مهرت
*
می ذاری سر روی سینم
میگی دلتنگ حرفامی
می خوای هم راز من باشی
بگی همرنگ دنیامی
غروبایی که دلگیرم
بهونه هامو می گیرم
کنار پنجره با تو
می یام دستاتو می گیرم
تو هم می یای و می ذاری
سرت رو، روی این دوشم
می خوای آروم و آسوده
که غمها شن؛ فراموشـم
غروبایی که دلتنگم
منو آغوش می گیری
هوای قلبمو داری
حتی وقتی که دلگیری
تو میشی واسه من آغوش
برای حس تسکینم
دوا و مرحم دردام
برای قلب مسکینم
*
تو چشمات برق یک عشقه
مثه روزای اول که
تو چشم هم؛ نگا(ه) کردیم
برای عشق دلیل چیدیم
فقط همو صـــدا کردیم
تو دستات سایبون عشق
واسه آرامشی بی مرز
مثه اون قله های عشق(۲بار)
ترانه سرا: سید هادی سجادی – تهران – هیجدهم آبان ماه یکهزارو سیصد و نود و سه ه. ش