چشاتو نبند

چشاتو نبند و تو کوهِ دلم
صدای عاشقی رو داد بزن

بمون و تو این سکوتِ آشنا
به جای لبم تو فریاد بزن

میونِ خاطره هام پرسه بزن
تا بلرزه سرزمینِ بی کسیم

سفری به این شبِ خسته بکن
تا بگیره نفسِ دلواپسیم

نخون از گم شدنِ قاصدکا
میونِ سیاهیِ فاصله ها

یا که از تنهاییِ غریبه ای
وسطِ همهمه های بیصدا

بخون از عمقِ نگاهِ پنجره
تو شبِ ضیافتِ ستاره ها

از دلای بی گناهِ عاشقا
از صدای خنده های آشنا

چشاتو نبند و آغوشِ شبُ
به غم و تنهاییام هدیه نده

واسه درمونِ تب و دلشوره هام
گونه هامو دستِ این گریه نده

بمون و توی هوام نفس بکش
روحم از آوارگی خسته شده

چشاتو نبند که اینجا آدما
نفساشون به نگات بسته شده

************************************************************

سلام دوستای خوبم …بعد از مدت ها یه ترانه میذارم که براش خیلی زحمت کشیدم :)
منتظرِ نظرات و انتقادات سازنده و مفیدتون هستم …

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/4983کپی شد!
1413
۷۲