آتیش بازی
توو دستات، واسه آتیش زدن ِ من …. همیشه مُشتی از باروت و کبریته
تمامه وحشت و سردرگمی هام …. فقط تقصیرِ اون چشمای وحشیته
.
همینجا اعتراف و مینویسم …. تو دیوونه ترین مرد ِ زمینی
برات فرقی نداره حتی وقتی … من و یک سالِ نوری هم نبینی
.
میتونی بی تفاوت باشی با من …. درست وقتی که میبینی بُریدم
همون وقتی که توو آتیش بازیت … مثه نارنجکات ضامن کشیدم…
پرسا مقدس