میراث جنگ
یه دنیا حرف مونده تو گلوم و … یه عالم غصه ریخته تو نگاهم
همه دیدن اسارت عمرمُ برد … ولی فک می کنن که رو به راهم
به جای دفتر و خودکار یک روز … مسلسل توی دستامون گرفتیم
می تونستیم نمونیم و نجنگیم … ولی تا آخر این جنگ رفتیم
یه بچه بودم و یه بمب افتاد … تو پونزده سالگی یکهو شدم مرد
همون مردی که با دستای سردش … رفیق بچگی شو خاک می کرد
میگن دستای من تو جبهه مونده … یه چشمم اون یکیُ ترک کرده
هزارتا پای مصنوعی بسازید … پاهامون زندگیُ ترک کرده
پلاکایی که توی گردنا بود … دیگه تو گردن همسنگرا نیست
یکی گمنام مونده خیلی وقته … ببین این چهره واسه ت آشنا نیست؟
جوونی مونو جنگیدیم و آخر … ببین چی سهم ما از جبهه ها شد
"یه بمب شیمیایی تو شلمچه" … یه بمب شیمیایی ارث ما شد
حسین موسوی
kare zibaei bod
سمانه نوری ( ميترا )
@};- @};-
روناک عساری
☼سلام خانم مقدم☼ از ترانتون لذت بردم هزارتا پای مصنوعی بسازید … پاهامون زندگیُ ترک کرده @};- @};- لایک @};-
سید ایمان پورحسینی
درود :-) بسیار عالی @};-
نرگس ادهمی
پلاکایی که توی گردنا بود … دیگه تو گردن همسنگرا نیست یکی گمنام مونده خیلی وقته … ببین این چهره واسه ت آشنا نیست؟ =(( آناهیتای عزیز.. درود بر تو خانم.. خیلی حظ بردم.. =D> =D> =D> @};- @};- @};-
علی یاری
@};- @};- @};- @};- @};- زیبا بود
امین بهاری زاده
سلام کار بسیار زیبایی بود... =D> =D> =D> =D> =D> @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
صادق شيخي
خيلي زيبا بود لذت بردم.. سلامتي همه ي اونايي كه مردونه جنگيدن و بعد جنگم زور دنيا بهشون نرسيد تا عوضشون كنه.. موفق باشيد :-) =D> @};-
مجید صادقی
سلام آناهیتای عزیز وایییییییییییییی خیلی قشنگ بود بعضی جاهاش واقعا زیبا بود هر چند به قول دوست خوبم مجتبی مستقیم اشاره کردی ولی من خیلی دوسش داشتم یه بچه بودم و یه بمب افتاد … تو پونزده سالگی یکهو شدم مرد همون مردی که با دستای سردش … رفیق بچگی شو خاک می کرد میگن دستای من تو جبهه مونده … یه چشمم اون یکیُ ترک کرده هزارتا پای مصنوعی بسازید … پاهامون زندگیُ ترک کرده پلاکایی که توی گردنا بود … دیگه تو گردن همسنگرا نیست یکی گمنام مونده خیلی وقته … ببین این چهره واسه ت آشنا نیست؟ =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D>
پنجاه درجه
قصه ی باغ
بی خیالت شدم