«…!»
عکس های تو کنار من ، فشرده توی یه قابه
یه پرده از نگاه تو ، که مدت هاس بی تابه
داره می پیچه عطر تو ، داره سردمیشه اتاقم
داره میلرزه تن من ، داره کورمیشه چراغم
داره زنگ میخوره گوشیم ، داره نابود میشه دنیام
یکی از اون ور گوشی ، داره میگیره نفسهام
نوازشم کن و نترس ، من از اعدام نمی ترسم
دیگه چشمامو تا آخر ، به روی دلخوشی بستم
یه سایه از چشای تو ، که افتاده روی دیوار
یه بختک داره می ندازه ، به گردنم طناب دار
من از اعدام نمی ترسم ، من از تنهایی خستم
دیگه چشمامو تا آخر ، به روی دلخوشی بستم
نوازشم کن و نترس ، دیگه به آخر رسیدم
آخر دنیا را دیدم ، چقدر سیاهه شب من …!