«…!»

 

عکس های تو کنار من ، فشرده توی یه قابه

 

یه پرده از نگاه تو ، که مدت هاس بی تابه

 

داره می پیچه عطر تو ، داره سردمیشه اتاقم

 

داره میلرزه تن من ، داره کورمیشه چراغم

 

داره زنگ میخوره گوشیم ، داره نابود میشه دنیام

 

یکی از اون ور گوشی ، داره میگیره نفسهام

 

نوازشم کن و نترس ، من از اعدام نمی ترسم

 

دیگه چشمامو تا آخر ، به روی دلخوشی بستم

 

یه سایه از چشای تو ، که افتاده روی دیوار

 

یه بختک داره می ندازه ، به گردنم طناب دار

 

من از اعدام نمی ترسم ، من از تنهایی خستم

 

دیگه چشمامو تا آخر ، به روی دلخوشی بستم

 

نوازشم کن و نترس ، دیگه به آخر رسیدم

 

آخر دنیا را دیدم ، چقدر سیاهه شب من …!

 

 

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/37990کپی شد!
1439
۴۱