یک دقیقه سکوت……

یک دقیقه سکوت میکنم….

برای قتل عام شعر و موسیقی و اندیشه

برای ریشه های بیگناه و زخمی از تیشه

برای ناله های تن فروشی زیر یک کرکس

یه تبعیدی به آغوش کثیف هر کس وناکس

برای اینهمه زخمای چرک آلود و تکراری

برای کودکان بی پناهه کار (ه) اجباری

برای بغض مدفون در گلوی مادری مجنون

که فرزندش گرفتار است در چنگ می و افیون

برای پینه های دست(ه) بابایی زمین خورده

سرافکنده برای لقمه ای نان پیر و افسرده

برای حس غربت در وطن;  حسی غریبانه

برای مردم(ه) راضی به  چندرقاز   یارانه

برای مرد هایی که به زن نزدیک تر هرروز

فقط در فیلم ها دیدیم ; دگر افسانه شد بهروز

برای دوستی هایی دو رنگ و پوچ و توخالی

برای عشق های ساعتی سطحی و پوشالی

برای تو برای من که دادیم عمر را بر باد

برای این سکوتی که دگر هرگز نشد فریاد

 

در مصرعی که گفتم ((برای مردهایی که به زن نزدیک تر هر روز)) مقصود عده ای از مردنماهای امروزی که ظاهرشون هر روز به زن ها شبیه تر میشه بود لازم دونستم توضیح بدم تا اشتباه برداشت نشه و خدای نکرده به جنسیتی توهین نشه با تشکر از شما که وقت میگذارید و این اثرو میخونید.

 

https://www.academytaraneh.com/98325کپی شد!
953
۱۴
۲

  • شهاب حسینی سلام ضمن تایید نظر دوستان باید بگم من ترانتون رو دوشت داشتم ممنونم
  • نرگس حفیظی درود دوست گرامی بسیار زیبا و با مفهوم سرودید. من احساس می کنم با یه ویرایش مجدد به اون چیزی که مد نظرتون بوده بهتر می رسید. نظر دوستان رو قبول دارم. با امید خوانش آثار شما. با آرزوی بهترین ها
    • اشکان آقایی سلام به سرکار خانم حفیظی گرامی ممنون که وقت گذاشتین و ممنون از نقدتون بله حتما سعی میکنم تو اولین فرصت دستی به سر و گوشش بکشم ایام به کام .
  • مصطفی اعلایی سلام و درود اشکان عزیز.. ترانه با ژانر اجتماعی خوبی بود و لذت بردم... ولی منم با نظر کامبیز موافقم... واژه هایی مثل می و دگر در این ترانه جایگاهی نداشت و بیشتر برای اشعار کلاسیک استفاده می شه... پیروز و سربلند باشی دوست خوبم... منتظر کارهای بعدی شما هستم و همچنین لایک هم کردم
    • اشکان آقایی سلام به مصطفی عزیز ممنون که همیشه به ترانه های من سر میزنی و منو با نقد موشکافانت کمک میکنی راستش خودم هم زیاد با کلمه ((می)) موافق نبودم بیشتر مقصود افیون بود ولی واقعا نمیدونستم برای اینکه به وزن لطمه نخوره چی جایگزینش کنم ولی در باره واژه((دگر)) باید بگم که کلا من این شعر رو با ساختار و استایل شعر کلاسیک سرودم حالا اگه یه جاهایی کار رنگ و بوی مدرن گرفته اون ایراد بوده نه ((دگر)) در کل فکر کنم اشتباهی که مرتکب شدم این بود که شعر کلاسیک رو برای بیان مشکلات اجتماعی انتخاب کردم .
  • مسعود حسنی بسیار زیبا سرودید جناب آقایی
  • محمد قاسمی (شاهد) سلام اشکان عزیز. اول اینکه بسیار پر مفهوم و جذاب بود کارت. اما دوگانگی بیان آزار دهنده بود تو کرات رفیق. شاد باشی و مانا.
    • اشکان آقایی سلام به محمد قاسمی عزیز سپاسگزارم از وقتی که گذاشتی و لطفی که همیشه به من میکنی بله کامبیز عزیز هم به این نکته اشاره کرده و معتقدم وقتی دو نفر با تجربه نظر یکسان میدن پس یجای کار میلنگه و باید روش فکر کرد ولی همونطور که به کامبیز جان گفتم من اصلا متوجه این دوگانگی نمیشم خوشحال میشم بگی کجاهاش مشکل داره تا توی اولین فرصت ادیتش کنمشاد و سلامت باشی دوست عزیزم...
  • کامبیز جمشیدی سلام اشکان جان خسته نباشید . بسیار زیبا و پر مفهموم بود و لذت بردم . فقط چندتا نکته که البته اینا نظر منه و شاید جزو ایراد کارت نباشه . اول اینکه نیمه ی اول ترانه یا شعرت به سبک محاوره ای و ترانه بود ولی از این بیت به بعد : برای بغض مدفون در گلوی مادری مجنون که فرزندش گرفتار است در چنگ می و افیون به نظرم ترانه ت تبدیل به شعر میشه و ادامه شو با زبون شعر کلاسیک گفتی که بازم میگم اینا استباط منه و شاید من اشتباه متوجه شده باشم . سه بیت آخرتم علیرغم اینکه سرشار از معنی هستن ولی به نظرم نسبت به کل ترانه ت ضعیف تر بیان شدن ولی بازم چیزی از ارزش های این ترانه ی زیبا و پر مفهموم کم نکرده و نمی کنه . برات آرزوی موفقیت روزافزون دارم اشکان جان
    • اشکان آقایی سلام به کامبیز جمشیدی عزیزم اولا که تشکر میکنم از اینکه وقت میگذاری و کارهای منو میخونی و نقد میکنی در مورد سه بیت آخر باید بگم که یه مساله کاملا سلیقه ای هستش مثلا اگه نظر خودمو بخوای بیتی که میگم افسانه شد بهروز که توش ایهام هم داره یعنی هم میشه استنباط کرد که مردونگی یه افسانه شده و به خاطره ها پیوسته و هم میشه گفت بهروز هایی که اینقد شبیهه زن شدن که میتونی افسانه صداشون کنی و اتفاقا فکر میکنم جز نقاط قوت این شعر هست در مورد نیمه اول ترانه به جز واژه ((زخمای)) به جای ((زخم های)) خوشحال میشم بدونم کجاش به زبون محاوره نوشته شده بازم خیلی خیلی ازت ممنونم و همیشه منتظر نقدت هستم..
  • Mehdi zaman سلام مصرع به مصرع ترانتون پر از مفهوم بود.باید اندیشید.