تو از جنس ِ زمستونی …
عزیزم آخرش رفتی یه اسمی مونده تو یادم
چرا طاقت نیاوردی، چی شد از چشمت افتادم؟
تو از جنس ِ زمستونی ولی من مثل ِ پاییزم
که عاشق موندم و هر شب به یادت قهوه می ریزم
تو هر فالی که می گیرم داری از پیش من میری
یه آن نزدیکتر میشی میای دستامو می گیری
چقد(ر) خوبه که برگشتی نفس سخت ِ تو این لحظه
برای من همین لحظه با تو آرامش محضه
تو این روزا همش کارم گره خورده به آینده
یه چشمم اشک میشه و یه چشمم خالی از خنده
خیالت راحت راحت دیگه کابوس نمی بینم
می دونی هر کجا باشم به این زندگی خوشبینم
تو خوشبخت باشی با من نه، با هر کی که دلت می خواد
من این عشق ُ با اسم تو سپردمش به دست باد