درد مشترک

تنهاییمون پررنگ تر میشه

توی سکوت تلخ این خونه

سرما زده مرداد دستامو

تقویممون پاییزی میمونه

 

هرجا که بچه هارو میدیدیم

حسرت توی نگاهمون پر بود

دنبال دنیای جدید بودیم…

دنیای ما دور از تصور بود

 

کابوسمون تعبیر شده انگار

جوابمون منفیه این بارم…

خستم دیگه از دست این تقدیر

توو زندگیم یه چیزی کم دارم

 

تحمل این همه تنهایی…

دردای مارو مشترک میکرد

باور نمیکردم که این قرصا

به زندگی ِ ما کمک میکرد

 

حرفای پشت سرمون کم نیست

میفهمم حالتو، نگاهاتو…

بشکن سکوتتو توو این بن بست

بگو که من مقصرم یا تو…

 

میخوای جدا شی از من و خونه

جلوی راهتو  نمیگیرم…!

مثه  یه بچه عاشقت بودم

واسه یه بچه از پیشت میرم!

 

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/96750کپی شد!
441