دلم میخواد
مثه عصرای جمعه خیلی تنهام
. دلم میخواد تو را آغوش بگیرم
محاله بی تو دیگه زنده موندن.
ولی باید تو آغوشت بمیرم
مثه خورشید بالای یه کوهم
. که رنگش رو داره کم کم میبازه
دماوند سفیدی که دور از تو.
داره رویای آبیشو میسازه
مثه رنگین کمون بعد بارون
. باید سر مشق زیبای تو باشم
ولی فرصت نداد دست زمونه .
که در گیر نگاه بارونیت شم
حالا فانوس خاموش یه شهرم .
که از هر خاطرت رویا میبافه
که با اشکای پاییزی چشماش .
واست یه دامن از دریا میبافه
مثه رود خونه ای گم توی مرداب
بهم دریا بودن رو یاد دادی
دیگه کابوس تب دار شبامی
. که دستاتو تو دست باد دادی
ولی بی تو دیگه سخته محاله
بتونم عاشق دریا بمونم
باید که شعر چشمای سیاتو
واسه ابرای بارونی بخونم
باید تو انعکاس خیس چشمات
دل دریایی مو طوفان بگیره
ببینی اونکه آروم بود کنارت
.یه عمر تو برزخ رویا اسیره
میدونی زنده بودن واسه ی من
یعنی اینکه کنار تو بمیرم
باید از نو تو آغوشت بمیرم
.باید دستاتو محکم تر بگیرم
حسین عفتی