خدایا از تو ممنونم

خدایا از تو ممنونم، برای هر چه خود دادی
برای این همه غمها، برای لحظه ای شادی
خدایا از تو ممنونم، برای نم نم بارون
برای این سر سودا، برای این دل مجنون
برای بوی گندم ، نان، برای عطر شالیزار
و یا بوی علفهایی، که در سهراب شد بیدار!
برای سفره ی هف(ت) سین، برای اون شب یلدا
برای سبزه و سنبل، تفال های پر معنا
خدایا پنجره بازه، خروس آواز می خونه
از این آواز خوندنها، دلم شد مست و دیوونه
خدایا از تو ممنونم، از این رنگا و عطر و بو
گل مریم، گل نرگس، شقایق، نسترن، شب بو
خدایا مهربونی تو، همیشه دستمو داری
به وقت شادی و خنده، به وقت رنج و بیماری
خدایا از تو ممنونم، برای حس آزادی
همون حس قشنگی که، یه عمری تو به من دادی
خدایا عاشقم کردی، امان از اون چش(م)و ابرو
از اون لبخند زیبا من، شدم دیوونه و جادو
اگه دستای من حتی ، یه بارم توی دستاش بود
چی می شد یک دفه یک بار، لب من روی لبهاش بود؟
ولی با این همه بازم، خدایا از تو ممنونم
خدایا از تو ممنونم، خدایا از تو ممنونم …

غلامحسین شورمیج(فرشید) – ۲۰/ بهمن/ ۹۳

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/93528کپی شد!
1217
۲۲

  • mohamad hosein rajabi parsa سلام درود بر شما ... زیبا سرودید.... موفق ...
  • محمد قاسمی سلام جناب شورمیج کار با احساسی بود و البته زیبا. خدایا از تو ممنونم. موفق باشید.
  • حامد اکبری سلام و درود آقای شورمیج کارتون قابل تحسین هست و بسیار زیبا البته اگه نکاتی که دوستان گفتن که با همشون موافق هستم رعایت می شد خیلی بهتر بود؛ یه نکته دیگه هست که ذهنمو مشغول کرده: خدایا پنجره بازه، خروس آواز می خونه از این آواز خوندنها، دلم شد مست و دیوونه والا حقیقتا تا دنیا دنیا بوده کسی ندیده کسی از آواز خروس مست و دیوونه بشه :) حداقل یه بلبلی مرغک بی بال و پری یه چیز دیگه! آخه خرووووس؟
    • غلامحسین شورمیج سلام آقای اکبری هنگام سپیده دم خروس سحری دانی که چرا همی کند نوحه گری یعنی که نمودند در آیینهٔ صبح کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری "ابوسعید ابوالخیر" چیزهایی دیدم در روی زمین: کودکی دیدم، ماه را بو می کرد. قفسی بی در دیدم که در آن، روشنی پرپر می زد. نردبانی که از آن ، عشق می رفت به بام ملکوت. من زنی را دیدم ، نور در هاون می کوفت. ظهر در سفره آنان نان بود ، سبزی بود، دوری شبنم بود، کاسه داغ محبت بود. من گدایی دیدم، در به در می رفت آواز چکاوک می خواست و سپوری که به یک پوسته خربزه می برد نماز. بره ای دیدم ، بادبادک می خورد. من الاغی دیدم، ینجه را می فهمید. در چراگاه " نصیحت" گاوی دیدم سیر. شاعری دیدم هنگام خطاب، به گل سوسن می گفت: "شما" من نمی دانم که چرا می گویند: اسب حیوان نجیبی است ، کبوتر زیباست. و چرا در قفس هیچکسی کرکس نیست. گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد. چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید. واژه ها را باید شست . واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد. چترها را باید بست. زیر باران باید رفت. فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد. با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت. دوست را، زیر باران باید دید. عشق را، زیر باران باید جست. زیر باران باید با زن خوابید. زیر باران باید بازی کرد. زیر باید باید چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت زندگی تر شدن پی در پی ، زندگی آب تنی کردن در حوضچه "اکنون"است. رخت ها را بکنیم: آب در یک قدمی است. بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم (دیده ام گاهی در تب ، ماه می آید پایین، می رسد دست به سقف ملکوت. دیده ام، سهره بهتر می خواند. گاه زخمی که به پا داشته ام زیر و بم های زمین را به من آموخته است. گاه در بستر بیماری من، حجم گل چند برابر شده است. و فزون تر شده است ، قطر نارنج ، شعاع فانوس.) ساده باشیم. ساده باشیم چه در باجه یک بانک چه در زیر درخت. کار ما نیست شناسایی "راز" گل سرخ ، کار ما شاید این است که در "افسون" گل سرخ شناور باشیم. پشت دانایی اردو بزنیم. دست در جذبه یک برگ بشوییم و سر خوان برویم. صبح ها وقتی خورشید ، در می آید متولد بشویم. هیجان ها را پرواز دهیم. روی ادراک فضا ، رنگ ، صدا ، پنجره گل نم بزنیم. آسمان را بنشانیم میان دو هجای "هستی". ریه را از ابدیت پر و خالی بکنیم. بار دانش را از دوش پرستو به زمین بگذاریم. نام را باز ستانیم از ابر، از چنار، از پشه، از تابستان. روی پای تر باران به بلندی محبت برویم. در به روی بشر و نور و گیاه و حشره باز کنیم. کار ما شاید این است که میان گل نیلوفر و قرن پی آواز حقیقت بدویم.
  • علی یاری سلام جناب شورمیج کاره زیبایی بود دوستانی یه سری نکات رو گفتن که موافقم باهاشون موفق و پیروز باشید
  • مجید صادقی سلام غلامحسین جان کار زیبایی رو خوندم ولی با این همه بازم، خدایا از تو ممنونم خدایا از تو ممنونم، خدایا از تو ممنونم …
  • حمزه شربتی سلام دوست گرامی حس ترانه تان بسیار زیباس. چیزی که نظرم را جلب کرد استفاده ی زیاد از آرایه ی مراعات النظیر بود. ممنون دوست عزیزم
  • بهزاد صنعتی سلام و درود جناب شورمیج عزیز، ترانه زیبایی ازتون خوندم و لذت بردم، موفق و پیروز باشید
  • نرگس حفیظی سلام اقای شورمیج از اینکه به ترانه ی من سر زدید باز هم ممنون نکاتی رو من می خواستم بیان کنم که در کامنت دوستان بود. اما بیت هایی انتخاب کردم که نکاتی رو بگم. شما اول از خدا تشکر می کنید و بعد یه دفعه ای اشاره می کنید "اگه دستای من حتی یه بارم توی دستاش بود" متوجه نشدم این تغییر برای چی بوجود اومده؟ و به نظرم کل اثر رو زیر سوال می بره. با آرزوی بهترین ها برای شما خدایا عاشقم کردی، امان از اون چش(م)و ابرو از اون لبخند زیبا من، شدم دیوونه و جادو اگه دستای من حتی ، یه بارم توی دستاش بود چی می شد یک دفه یک بار، لب من روی لبهاش بود؟
    • غلامحسین شورمیج سلام خانم حفیظی خیلی خوشحال شدم که اومدید و این ترانه رو خوندید من فکر می کنم شما با احساس ترانه سرا ارتباط برقرار نکردید گرچه توضیح دادن احساس در ترانه فکر نمی کنم کار درستی باشه ولی به احترام شما این کار رو می کنم اینجا کل ترانه داره این رو میگه که خدایا گرچه در عشق به معشوق نرسیدم ولی به خاطر تمام نعمت ها از تو تشکر می کنم و هر چی خودت مصلحت بدونی...... روزگارا: تو اگر سخت به من میگیری، با خبر باش که پژمردن من آسان نیست گرچه دلگیرتر از دیروزم گرچه فردای غم انگیز مرا میخواند لیک باور دارم که خدایی دارم دلخوشی ها کم نیست زندگی باید کرد.... منبع: اینترنت باز هم از حضور پرمهرتان تشکر می کنم موفق باشید در پناه یگانه ی هستی
  • maryam haghighat سلام اقای شورمیج ترانه بسیار زیبایی بود لذت بردم.فقط جسارتا دو نکته رو میخواستم عرض کنم.اول ترانه یه حس و حال معنوی داره که فقط متوجه خدایی و بس ولی اخر ترانتون کاش خدایا عاشقم کردی به بعد رو نمی اوردید چون به نظر منم سطح ترانه رو پایین میاره ودوم اینکه همیشه دستمو داری بنظرم کاش بجای دست طوری سروده میشد که کلمه هوا قرار بگیره.موفق باشید....
    • غلامحسین شورمیج سلام خانم حقیقت تشکر می کنم زحمت کشیدید و وقت گذاشتید برای این ترانه ولی فکر می کنم تمام موارد ی که گفتم مثل سبزه ،هفت سین، گندم، نان و .......همه مادی بودند و زمینی حتی شادی و غم و آزادی هم در مفهوم زمینی خودش مطرح شده و به همین خاطر از عشق زمینی در آخر ترانه گفتم و فکر نکنم بدون اون بتونیم به عشق معنوی برسیم ....... اما در مورد دوم وقتی می گیم خدایا دستم رو بگیر یعنی اینکه هوامو داشته باش خداجون.......!!! خدایا خسته ام خسته، دو چشمام دل به تو بسته از این اشکای پنهونم دیگه چشمام شده خسته من اون دیوونه ام هر جا، که می رم دست نشون میدن میگن دیوونه رو بپّا، همش خندونه و مسته زبسکه ناله کردم من از این حکمت سرای تو دیگه از دست این حرفا تو هم از من شدی خسته غلامحسین شورمیج(فرشید) باز هم از حضور پر مهرتان تشکر می کنم
      • maryam haghighat منظورم معنی نبود که دست همون معنی هوارو میده قطعا همینطوره.منظورم این بود اگه دست اومده فعلش باید گرفتن باشه.نظر نظر شماست.موفق باشید وقلمتون سبز......
  • مسعود حسنی سلام جناب شورمیج ترانه تون واقعا ترانه ست به نظر من از اون دست کارهاییه که ماندگار میشه به شدت خاطره انگیزه بی تکلف و مورد نیاز جامعه ی امروز
  • امیر محمد محمدی سلام جناب آقای شورمیج عزیز ... اولا خیلی خیلی خیلی ازتون ممنونم که به همخونه سر زدین و نظر ارزشمندتون رو صادقانه گفتین ... اما در مورد ترانه تون ... اگر هدف شما از گفتن این ترانه اجرا شدنش نباشه ، ترانه بسیار زیبایی هست و به دلم نشست ... ؛ تشبیه های بسیار زیبایی که کرده بودین ، حس و حالی که ترانه داشت و ... همه و همه عالی بودند اما ... از نظر من به جز یه جمله که به نظرم سطح ترانه رو پایین آورده ... : چی می شد یک دفه یک بار، لب من روی لبهاش بود؟ آقای شورمیج ! من در حدی نیستم که بخوام انتقاد کنم ولی توصیف صریح این طور روابط رو به هیچ وجه توی یه ترانه نمی پسندم ... ! بنده صادقانه نظر شخصیم رو گفتم ... امیدوارم ناراحتتون نکرده باشم ... جسارت من کمترین رو ببخشین چون من خودم از ناشی ها و کم تجربه ها و بی سواد های آکادمی هستم ... تو رو خدا اگه رنجیدید ، بگین تا عذر خواهی کنم ... براتون آرزوی سلامتی ، آرامش و موفقیت می کنم ... یا علی ...
    • غلامحسین شورمیج سلام آقای محمدی عزیز داداش از چی ناراحت بشم........؟؟؟ خیلی هم لطف کردی که اومدی وقت گذاشتی واین ترانه ی ناقابل رو خوندید اگه شما نتونید نظرتون رو بگید دیگه اصلن قرار دادن این ترانه تو سایت چه فایده داره...؟؟؟ همون بهتر که بمونه توی کتابخونه و خاک بخوره...!!! اما در مورد مصرعی که فرمودید نمی پسندید نظرتان کاملا قابل احترام هست . جهت اطلاعتون باید بگم من غزل، مثنوی ، شعر طنز و اجتماعی و... برای امام زمان(عج) برای حضرت فاطمه(س)برای ایران و بسیاری از موضوعات دیگر سروده ام این رو نگفتم که خودنمائی کنم. فقط می خواستم با اعتقادات و عقایدم بیشتر آشنا بشید. و اگر از نظر شما بیان احساسات عشق زمینی "تابو" هست فکر کنم این تابو خیلی وقت برداشته شده مثلا در اشعار فروغ فرخزاد و یا خیلی از اشعار مولوی و حافظ رو در زمان خودش قبول نداشتند.... _نیمی از کتاب "گل های اهریمنی" بودلر را به عنوان آثار "ضاله" از طرف داددگاه های عالی فرانسه محکوم کردند و اجازه ی انتشار آن را ندادند امروز همین قطعات به نام شاهکارهای ادبی در مدارس عالی فرانسه تدریس می شود._ این مطلب یعنی دو خط اخیر رو از مقدمه ی دیوان فروغ فرخزاد نوشتم. برای اشعار و ترانه های پر حرارت و جسمانی احساس معمولا اصطلاح "وحشی " رو بکار می برند مثل آثار شاعره های امریکای جنوبی ...... البته ترانه ی من اصلن وحشی نبود و این یک مصرع به نظر من خیلی طبیعی هست برای مثال می تونید رباعیات بوسه ای جلیل صفربیگی رو بخونید که یکی دوتا رو براتون می نویسم: وقتی (به سلامت) است روی لب تو انگار قیامت است روی لب تو لب بر لب تو... دوباره برمی گردم این بوسه امانت است روی لب من! ............................. دل می شود از تو قرص با یک بوسه احوال مرا بپرس بــــــــــــا یک بوسه لب های تو نسخه ای مرا پیچیدند صبح و شب و ظهر، قرص، با یک بوسه!! باز هم از شما تشکر می کنم