سر به حوّا…

میون من و تو یه غم فاصله اس
غمی مثل دلتنگیه بی کسی
برای رسیدن به آغوش هم
پر از گریه بودیم و دلواپسی

به این سادگی دل ندادم به تو
که با قلب من سخت درگیر شی↓
صدات انعکاس سکوتم بشه
فقط توی ذهنم یه تصویر شی

من از تو یه دنیا غزل ساختم
تو از شعر من قافیه باختی
دلم خوش به اعجاز دست تو بود
منُ از قلم راحت انداختی!

به سمت خیال تو مومن شدم
{همون قبله امن رو شونه هات}
برام مثل پرواز تو اوج بود
زمانیکه افتاده بودم به پات

به عشق هوای تو آدم شدم
هوائی شدم تا تو پیدا شدی
چرا با بهشتت زمینی شدم؟
چرا اینقدَر "سر به حوّا" شدی؟!…

از این نویسنده بیشتر بخوانید: