نیاز

نگام به نگاهت اگربندبود فقط انتظارم یه لبخندبود
ازت دیدنی ترندیدن چشام چقدرآرزومه بمونی باهام
ترانه م غرور وزمانه م تویی به توفکرکردن نیازه منه
ندیدی دل من چقدرتنگته ندیدی که بغضم واست میشکنه
بادستات نذارعاشقیم دودشه نذاررفتنم ازدلت زودشه
عذابی که ازرفتنت میکشم بیاتاکه بعدازتونابودشه
چی ازسایه بارون ابرابگم که خورشیدِچشماتو ازمن گرفت
شایدباورت میشدم عاقبت اگرمیگرفتی تودستاموسفت
توو زندونه کابوس،ازاین وازاون چقدرزخم خوردم که درگیرتم
اگرقلبِ توبادلم یاربود نمیذاشت رو من حتی تأثیرکم
به تنهایی من توآزادباش تحمل کن این مرگموشادباش

از این نویسنده بیشتر بخوانید: