بهونه ای برای عشق
زمان عریونی دل ؛ وقت حضور عشقه
نبض زمونه می تپه فصل وفور عشقه
وقتشه باغچه شاهد بلوغ غنچه باشه
وقتشه از حسادتش قامت غصّه تاشه
لذّت لمس دنیای اون طرف پنجره
برای کشف زندگی بهونه ی آخره
نذاربا جون عزیزیمون شیشه ی دل لک بشه
منظره های بکرمون چرا مشبّک بشه؟
خطر تو ذات عشقه و نمیشه منفکش کرد
قلبای پر تلاطمو حیفه که بی تپش کرد
باید دلای آفتابی به عمق شب بتابن
فقط اونان که لایق این هیجان نابن
نفس بکش نفس که این هوا هوای عشقه
تموم زندگی بهونه ای برای عشقه