تن دیوار

تکیه به یه دیوار زدم
که سنگ اما تکیه گاه
تو سخت تر این سنگی که
من تکیه کردم بی پناه

تو خالی کردی پشتمو
خالی شدم از بودنت
من حرمت این لحظه
حتی نمی دم به تنت

اینجا اگه ماتم کدست
تو بودی که کم رنگ شدی
این خونه تاریکه اگه
تو باعث این نگ شدی

حتی دیگه فرصت نشد
جبران بشن اون گریه ها
حتی نفهمیدم چی شد
اون لحظه های بی گناه

مرگ تموم خنده ها
روی لبای من نشست
خستم از این دنیایی که
پر شد از آدمای پست

کِی می شه فردا ها رو دید
کی می شه رویا رو شناخت
مدیون این جسمی شدی
که حتی فرداهاشو باخت

از این نویسنده بیشتر بخوانید: