چشم آّبی
زیر بارون،زیر رگبار شبونه
که هم آواز صدای هق هق ما
ناله ی تاریک شب رو گریه می کرد
چشمِ آبی خاطره شده مثل دریا
هر دوی روی سکه ی بازی یکی بود
جمه شب اردیبهشت ماه شام آخر
رنگ آب روی میز ما سیا شد
رنگ حیله های عشق مثل خواهر
این ترانه کودک با یک نگاهه
بچه نامشروعه اما باز زیباست
من غروری جا نذاشتم واسه این شعر
ننگ بودن توی این حس،روح اینجاست
جمعه ی اردیبهشت ماه مثل امشب
ریتم بارون سوار بر کودک ما
تیکه تیکه نم نمک از چشم آبیش
اشک شب رو می نشوند تا صبح فردا
قصه پایانی نداره نازنینم
آسمون آبیِ اینجا نذاشته
رنگ چشمت اسم خاص و تازه میخواد
اسم نابی که هیچ آبی ای نداشته