تراس

تو تراس واحدِ آخریم
ساعت یازده و نیم شبه
نگران نباش عزیزم اینجا
همه چی مثل قدیم مرتبه

نگران من نباش می تونم
با شرایط خودمو وفق بدم
نیستی و عذاب میکشم ولی
من به برگشتن تو معتقدم

داری الان تو کدوم کوچه ی شهر
هی رژه میری و گریه میکنی
من هنوز عاشقتم می میرم
وقتی اینجوری تو گریه میکنی

هنوزم عکساتو برنداشتم از
گوشه های آینه ی اتاقمون
هنوزم یادم نرفته عادتِ
خوردن قهوه ی نیمه شبمون

جای خالیتو دارم حس میکنم
از همون راهی که رفتی برگرد
دیگه حتی نمیشه یه لحظه هم
بی تو و عشق تو اینجا سر کرد

اون پایین سایَتو من می بینم
صدا پای توئه روی پله ها
اشتبا نمیکنم برگشتی
عطر تو پر شده توی پله ها…

از این نویسنده بیشتر بخوانید: