بیمار
هنوز اینجا نشستی سرد و ساکت
قفس می سازی با یک مشت سیگار
توی فکرت همش درگیرِِ اونی
شدی هر لحظه ی امشب رو بیمار
شده دنیا برات سرد و نفس گیر
مثِ وقتایی که دلگیر می شی
اگه اون جونشو به پات بذاره
بازم تو مثل دنیات پیر می شی
هنوز این قصه تاریک و سیاهِ
هنوز آرامشت یه عکس کهنه س
می دونم توی قلبت جای اون نیست
عوض کُن قصتو که این بهونه س
عوض کردی تموم زندگی تو
با حرفهایی که رنگ کهنه میده
دلت همرنگ ِ پاییز ِ همیشه
دلش از دیدن تو نا امیده