فاجعه خاموش

فاجعه خاموش….

یک زن یک قصه ی خاموش
یک فاجعه در عمق یک آغوش
مادر برای نون توو سفره
با هر کس و ناکس هی زد جوش

اینجا خلاف جادر و رفتی
این قصه ی تلخ و پایان نیست
هر کس به فکر حال دنیاش
روزای رفته- رفت ، جبران نیست

توو سوز و سرما چادر مشکی
چشمای هیزو حلقه ی آتیش
پس کوچه تاریک ترسید از فریاد
یک گرگ -پنجه خون و میش

اون بوالحوس افوینگر شهر بود
یک زن از ترس – رعشه و بن بست
توو اوج مستی – اون بی خبر کشت
راه عبور روبه فرداش و بست

https://www.academytaraneh.com/66569کپی شد!
1045
۳۸

  • رضا حبیب پور سلام آقای خزایی گل کوتاه بود اما در معنا وسیع... لذت بردم @};-
  • محمد ثلاثی =D> =D> =D> @};- @};- @};-
  • میترا موسوی درود جناب خزایی بابت تاخیر شرمندم ترانه ی زیبایی سرودین با مضمون خوب منتها دوگانگی زبان داره قلمتون سبز @};- @};- @};-
  • سعیده پورمحمد سلام حسين جان ترانه ت خيلي با لكنت حرف مي زنه و اصلا نمي تونه روون و روشن منظورش و بيان كنه! بايد بيشتر روش كار كني. @};-
  • سهیل پیلتن درود حسین جان کار زیبات رو خواندم نکاتی رو که به ذهنم میرسه عرض میکنم یک فاجعه در عمق یک آغوش - خب این فاجعه چطور در عمق اغوش اتفاق میوفته به نظرم این قسمت گنگه و صرفا بند اول فقط جهت تکمیل قافیست من اینطور حس میکنم این قصه ی تلخ و پایان نیست حسین جان من ندیدم تو ترانه از این شیوه گفتاری استفاده بشه ممکنه در شعر های کلاسیک این نوع بیان مرسوم باشه ولی در ترانه من ندیدم بعد این قسمت اصلا روون خوانده نمیشه یک زن از ترس – رعشه و بن بست توو اوج مستی – اون بی خبر کشت انگار داری در یه مصرع به دو زبان مختلف صحبت میکنی این بند کارت رو دوست داشتم توو سوز و سرما چادر مشکی چشمای هیزو حلقه ی آتیش پس کوچه تاریک ترسید از فریاد یک گرگ -پنجه خون و میش خیلی عالیه که به موضوعات اجتماعی میپردازی حسین جان جسارت بنده رو به بزرگی خودت ببخش امیدوارم نظراتم برات مفید بوده باشه سپاس @};-
    • حسین خزایی سهیا جان مرسی از حسن حضورت .. خوب ان تصویری زنی که در جامعه ما کم هم نیست و زنی که برای یه لقمه نون طعمه مردای.... میشن ... یک زن یک قصه خاموش .. این قصه چیزی جز ماجرای زندگی دردآور زنایی که ما به اونا به چشم زن خیابونی می بینیم بیش نیست .. یک زن از ترس – رعشه و بن بست یک زن از ترس س س س س س - رعشه ه ه ه هه و بن بست .. تصویر ترس همچین صحنه ایی توو ذهنت تجسم کن با مکث و لرزش صدا خوب حتما آهنگش دست میاد... مرسی از حضور و توجه همیشگیت ... حتما به نکته های اشاره شده با دقت بیشتری نگاه میکنم. @};- @};-
  • آزاده ربانی سلام آقای خزایی ترانه تون رو خوندم و درد دل ِ ترانه تون بسیار جانکاه و بسیار سوزناکه در مورد مسائل فنی کار دوستان نظراتی دادند ..بماند .. در مورد سوژه ..اگرچه پر داختن به موضوعات خاص ودردها امری پسندیده است ولی ترجیح شخص من به این است که این جور ترانه ها برای موزیک تیتراژ متن سریالهایی با چنین موضوعاتی بیشتر سازگاره تا ایتکه آدم در خلوت و در جمع های خودش به اینجور موضوعات کشش داشته باشه ..ولی طبعا" در تلفیق ِ با ماجرای یک فیلم یا سریال می تونه بخوبی پیام رسانی داشته باشه و بتونه به بیننده و شنونده تمرکز لازم رو بده ..در هر حال شما در این امر ..یعنی توجه دادن ذهن به مسائل مبتلابه جامعه..موفق عمل کردید ..بسیار هم خوب ..شاد و سلامت باشید دوست گرامی و بسیار عزیز @};- @};- @};- @};- @};-
    • حسین خزایی خانم ربانی عزیز سپاس از حسن لطف و همراهی همیشگیتون . البته نظر لطف شماست . خوب علاقه ایی زیادی به تصویر کشیدن مسائل اجتماع دارم و تمام تلاشمو میکنم که بیشتر بتونم درکشون کنم تا به تصویر بکشم . امدوارم از پسش بر بیام @};- @};-
  • پگاه دهقاني درود دوست عزیز کار زیبایی بود مخصوصا موضوع کار اما یه جورایی روون نبود شاید هم ایراد از نوع خوندن بنده بوده @};- موفق باشید @};- @};- @};-
  • مجید صادقی سلام حسين جان بسيار كار زيبا با موضوعي تلخ =D> =D> =D>
  • ديانا سكوت سلام اینجا خلاف جادر و رفتی این قصه ی تلخ و پایان نیست هر کس به فکر حال دنیاش روزای رفته- رفت ، جبران نیست ممنون كار مفهوم گرايي بود@};-
  • فریبا رستگار یک زن یک قصه ی خاموش یک فاجعه در عمق یک آغوش مادر برای نون توو سفره با هر کس و ناکس هی زد جوش =D> بسیار پرمعنی. @};-
  • رسول آدینه حسین جان یه جهش خاصی تو مفهوم حتی تو واژه چینی احساس کردم ولی چیزی که اذیت کرد روون نمیشه خوند خیلی از قسمتا رو تنها مشکلم همون بود @};- @};-
    • حسین خزایی رسول جان داداش گلم مرسی از حضور و راهنمایی های همیشگیت .. تو این کار سعی کردم متفاوت از کارا قبلیم باشه .. البته هنوز نیاز به مطالعه و کار بیشتر دارم. @};- @};-
  • سید ایمان پورحسینی درود بر حسین عزیز.... محتوی کارت خیلی خوبه...حرفهای خوبی هم برای گفتن داری ولی وزن کارت اصلا درست نیست...دو مصرع شروع کارت خیلی قشنگ بودن و قوی ... پیروز باشی @};- @};- @};-
  • سامان جاويدان سلام داداشم خوندم کارتو دوست داشتمش اما نه مثل کارهای سابقت موفق باشی عزیزم =D> @};- لایک
  • آیدین صبور حسین عزیز درود. چند لابه می نویسی و همین رو دوست دارم. نام ترانت هم خیلی خوب انتخاب کردی. و در کل کار رو هم دوست داشتم. فقط یک نکته اینکه نوع نگارشت کمکی به پیدا کردن وزن و آهنگ کار نمی کنه و من خودم حدس می زدم که چگونه بخونم مثال : اینجا خلاف جادر و رفتی . می تونستی از فتحه استفاده کنی. البته باز هم بر میگردیم سر همون اصل خودمان که ترانه رو نباید خوند. باید شنید. زیر سایه خدا. @};-
  • علی حمیدی موضوع خوبی رو انتخاب کردی زیبا هم نوشتی @};- @};- @};- فقط زیاد روون نبود. در پناه حق...
  • عليرضا عباسي اين گلا تقديم دل بزرگت @};- @};- @};- @};-
  • بهروز دولت آبادی سلام بر برادر گلم @};- یک زن یک قصه ی خاموش یک فاجعه در عمق یک آغوش ترسناک و قشنگ @};- فاجعه تو ذهنم خیلی هولناک اومد @};-
  • صادق شيخي محتواي كار خوب بود ولي اصلا سر وزن نبود..موفق باشيد @};-
  • الهه صادقي توو سوز و سرما چادر مشکی چشمای هیزو حلقه ی آتیش پس کوچه تاریک ترسید از فریاد یک گرگ -پنجه خون و میش =D> =========== سلام برادر خوب و عزيزم. شرمنده براي ترانه هايي از شما كه بايد مي بودم و نبودم... قول ميدم نبودنامو جبران كنم برادرم... ترانه رو با لذت خواندم اما ترانه هاي قبلي مخصوصن"رفيق" بيشتر به دلم نشست @};- در پناه خدا @};-