زندان
یک میله در عمق نگاه من
با چشم من، تا کوه درگیره
سوی نگام تو پلک تنهایی
تو پیچ خار سیم می میره
روی دکل سرباز غمگینی ست
با بغض من دایم سر چنگه
سوت و کلاه و چکمه ی خاکی
با خاک ریز جاده همرنگه
محبوب من با صورتی محجوب
پشت حباب موزه پنهون ِ
دستای متروکش ولی امروز
در زیر پاره کوزه مدفون
یک حنجره تاصبح با من گفت
معشوق تو از خاطرت دوره
با مرد زندانبان بساز امشب
رویای تو خاک ته گوره
یک رد پا تو،/ راهرو پیچید
یک زوزه ا زاعماق باد یخ
او مرد زندانبان من بود و
من کفتری پیچیده توی نخ
-
ترانه خیلی زیباییه واقعأ...خسته نباشید با نظر خانوم پورمحجمد موافقم که کمی تو ترانه دوگانگی داره دایره واژگان خیلی خوب بود @};-
-
سلام خاطره جان ترانه ت فوق العاده دلنشین بود...موفق باشی دوست من @};-
-
خاطره خانوم گرامی ترانه ای زیبا و متفاوت خوندم ازت و خیلی دوست داشتمش @};- شروع ترانه و یه اتفاق خوب باعث میشه که منه مخاطب برای خوندن یه کار خوب آماده بشم و در ادامه روی دکل سرباز غمگینی ست // دوگانگی زبان داره خاک ریز// شاید میگی خاک های ریز که کف جاده هستن و میدونی که در جبهه خاکریزها تپه های شنی بودن برای استتار @};- @};- @};- من احساسی از سه تا ترانه ی فروغ بهم دست داد که اسمشون رو نوشتم اسیر // عصیان// معشوق من// ................................................ هر کس که با کارهای فروغ انس بگیره / توانائی خلق تصویرش خیلی زیاد میشه. ترانه را به خوبی بیت به بیت بردی به جلو در نهایت به خوبی تمامش کردی @};- @};- @};- و حرف شخصی// این کارت را بیشتر از همه کارای قبلی میپسندم :-) موفق باشی
مطالب پیشنهادی