سادگیهام
پر از آواز ساده بودم امشب
تو رو با هر صدا فهمیده بودم
تو معنای صداقت روی گلها
تو رو با هر نگاهی دیده بودم
پرم از سادگی هایی همیشه
کنار تو نمی فهمم چی هستم
تو اینقدر خواستنی هستی می دونم
که قلبم رو گرفتم توی دستم
واسم خاطره ها رو تازه کردی
با احساس تو امشب زنده هستم
می دونم تا لباس نو بپوشم
تو می ری و همین لحظه شکستم
برام لحظه های پوچی رو عوض کن
بذار با تو آرامش بگیرم
بذار با لحظه های خوب امشب
یه گوشه توی قلب تو بمیرم
بذار این لحظه ها آواز باشه
بذار اندازمون آغاز باشه
بذاریم راه سرد این زمستون
توی قلب منو و تو راز باشه
تو بودی وعده ی بهار رو دادی
به برگهایی که زیر پای ما بود
حالا چی شد خودت هنوز خزونی
نصیب دست تو این سایه ها بود