آخر قصه
تموم اشک و گریه هام حروم شد
چقدر آخر قصه بد تموم شد
خودم خواستم که پیش من نمونی
تو رفتی و بودنت آرزوم شد
تموم وقت تو با من هدر شد
چه سیزده بدی امسال به در شد
ننه سرما هنوز نرفته برگشت
گمونم که بابا نوروز پدر شد
نمیخواستی کنار من بمونی
شاید بشه ولی تو نمیتونی
تو درک نمیکنی خستگی هامو
تو حرفامو از چشام نمیخونی
برام سخته کنار تو نباشم
ولی نمیتونم همیشه باشم
تو خوبی. بدی از منه عزیزم
دو جورن آدما…من از بداشم
همیشه آخر قصه همینه
شاید این از قوانین زمینه
میری با کسی که دوسش نداری
رد میشی از کسی که بهترینه…