تقویم خزون

به هر دری زدم نشد
عشقتو از قلبم ربود
اون که میگفت عاشقته
عصای دستتم نبود
————————
تو بازی نارو زدن
باختم و از تو بریدم
با این همه خوبی ولی
یه روز خوش هم ندیدم
————————
هی به خودم میگم میای
هی به خودم امید میدم
اما همش خیاله چون
به آخر خط رسیدم
————————
از تو چی مونده واسه من
به جز یه تقویم خزون
به جز یه عکس قدیمی
به جز یه درد بی امون
————————
از تو چی مونده تا دلم
باهاش روزاشو سر کنه
تا بتونه با اون کمی
نبودت و باور کنه
————————
حتی برای رفتنت
خداحافظی حقم نبود
از بس که بارونی شدم
چشام دیگه شدن کبود….

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/4372کپی شد!
697
۳