نفرت
نفرت
من از این حس تنفر دارم انگار / از این حسی که درگیر هواشم
من و دل بستگی هامو رها کن / نمی خوام دیگه دل بند تو باشم
نمی خوام دیگه کابوسم تو باشی / به جای اینکه رویاتو ببینم
برو دست از سر دنیام بردار / نمی خوام آرزوهاتو ببینم
از اون روزی که حس کردم وجودم / برات مثل یه عادت داره میشه
ترحم جای عشقم تو صداته / که عشقم عین نفرت داره میشه
از اون روزی که دیدم در کنارم / داری آروم از عشقم دور میشی
“نرو ، برگرد” بسه ، عشق این نیست / تو اینجوری داری مجبور میشی
نمی خوام پای احساسم بسوزی / نمی خوام سرنوشتت کاش باشه
برو دنبال اونی که بدونی / تمام دلخوشیت دستاش باشه
باید دفترچه های خاطراتو / گرفت و پاره کرد و خوب سوزوند
که اون احساس خیلی وقته مرده / باید فاتحه این عشقو هم خوند…