کولی ها مدرن نمی شوند!
جوونکی رعشه به تن
زیر زیرکی ، سبک قدم
پوست تنش رو گوشه ای تو دلِ باغچه خاک می کرد
زل زده بود به آینه گذشته هاش و چال می کرد
کنجِ دلش رفته بود و قایم موشک بازی می کرد
تو تنهایی با سایه ها روحش و زنجمور می کرد
از چی می ترسید جوونک ؟
نو شدنِ پوستِ تنش ؟
جنون و وهم ، یا انعکاسِ باورش ؟
قصه نمیگم که خوابت بگیره
ماهی تو تور کابوس ها بمیره
شیطانِ آیه های کفرِ رو زمین
داروینِ سرکوب شده ی نسل قدیم
معتقدِ تکامل نسل بشر بوده همین
-
سلام زیبا و نوعی خاص از ترانه ممنونم @};-
-
خوش اومدین به آکادمی @};- ترانه منحصر به فردی بود(البته اگه از وزن و قافیه ش فکتور بگیرم)...بی صبرانه منتظر خوندن ترانه های دیگه تون هستم @};- @};- @};-
-
سلام خوش آمدین @};- @};- @};- یه موضوع خاص و اما وزنی غیر مناسب و قافیه های ضعیف داشت این کارتون اما ذهنیت شما برای خلق یه ترانه متفاوت بسیار خلاق هستش میشه گفت این کارتون راک یا متاله اگه اشتباه نکنم 8-> موفق باشید.
مطالب پیشنهادی