شرط بازی
دیگه خونه ی دل من یار و یاوری نداره
اون همه نامه رنگی دود شدن با یه اشاره
لحظه های من صبورن که تورو عادت ندارن
فکر نکن با رفتن تو فاصله ها کم میارن
شاید این حرفا نباشن که عطر دوستی می پاشن
یاد میدن که واسه هرکس آدما گل نتراشن
جرم سنگین دل ما حالا محکومه به تیشه
دل من سنگی دل تو پر شده از خورده شیشه
واسه امتحان عشقم رو دلم نوشتی اما
منو به بازی گرفتی واسه حل این معما
حالا من رازم و تو مهره ساده توی بازی
تو اگه شیش هم بیاری شرط بازی رو می بازی
-
سلام زیبا بود عزیز @};- موفق باشی لایک @};-
-
سلام محمد جان ترانتونو خوندمو لذت بردم و با نظر خانم عزیز دوست موافقم موفق باشید لایک @};-
-
سلام جناب کاظمی بسیار زیبا و دلنشین بود آفرین @};-
-
خوشحالم که دوباره شما و ترانه هاتونو میبینم @};- خوندمتون و مرسی از ترانتون @};- با ودیع عزیزم موافقم همیشه سبز و جاری باشی
-
سلام..زیبا بود ترانتون و ممنونم... @};-
مطالب پیشنهادی