شعری خوب چیست و چرا خوب است
بنام یزدان بخشاینده
با سلام خدمت همه ی عزیزانی که خواننده ی این مقاله هستند/ در مدتی که مهمان این انجمن و کاربران عزیز بوده ام و اشعار شما رامیخواندم ،برایم سوال بود که ایا کسانی که دست بر قلم دارند تا به حال شده فکر کنند چرا انها می توانند جملاتی موزون و خوش فرم بنویسند اما دیگران نمی توانند؟در حالی که اکثرن سواد نوشتن داریم اما توان سرودن .نه! من همیشه به این سوال اینگونه پاسخ داده ام اماقبلن عرض کنم که اتفاقاتی ممکن است رخ دهد تا کسی دست به سرودن بزند که خوشایند نیست و با ان هم کاری نداریم و فقط شاعر را در حال ،خطاب قرار میدهم و گذشته را فاکتور میگیرم…. پاسخ و باور من این بوده و هست که من شاعرشدم بدلیل این که دیگران یا توانایی سرایش را ندارند و یا ان را در نهاد خود پیدا نکرده اند پس این دارایی که در دستان من است برایم وظایفی را همراه دارد. اگر من شاعر شدم وظیفه دارم که به درد های دل دیگران نیز نگاه کنم و خودخواهانه فقط و فقط از خود ننویسم .مخاطب من باید که با نوشته ی من احساسات خود را تماشا کند.درسی از موضوع بیان شده بگیرد.لبخندی بر لبی بنشاند و و و
تا چه اندازه به این وظیفه عمل کرده ایم؟ ایا اصلن به ان فکر کرده اید؟ برای ادا کردن دیونی که بر گردن داریم نوشتن شعرخوب کمترین قدر دانی از یزدان پاک است که این هدیه را در بطن ما قرار داده است.
اما شعر خوب: شعری که ذوق ادمی ان را انتخاب کند شعری خوب است. این تعریف ساده فقط به ما میگوید که چه شعری خوب است اما به چرایی آن هیچ اشاره ای ندارد.شما با دیدن یک تابلو نقاشی زیبا به وجد می ایید و سرشار لذت می شوید . چرا؟ چون در ان اثر تناسب و قوائد و ترتیب ها به شکلی زیبا در کنار هم جمع شده است و ما را سرشار از لذت تماشا میکند و این همان ذوق شنونده در شعر است اما این هم تعریف مناسبی نیست…
برای شناخت شعر خوب باید هویت انرا تحلیل کرد…..
شعر نتیجه ی عواطف و انفعالات و احساسات رقیق یک انسان حساس متفکر است. شعر خوب آن چیزی است که از احساسات، عواطف و انفعالات و از حالات روحی صاحب خود، از فکر دقیق پر هیجان و نگاه گرم تحریک شده ی یک مغز پرجوش و یک خون پر حرارت حکایت کند.
اشخاصی که فقط از روی علم و ورزش و قدرت حافظه و کاوش زیاد در اشعار گذشتگان و معاصران، طبع شعری یافته و شعر می گویند، شاعر نبوده و اشعار آنان از روح آنان حکایت نمی کند. صله بگیرانی چون عنصری را با تمام توانایی هایش نمیتوان شاعر دانست..
شعری که مقصود ماست شعری است که از دماغ شاعری لایق و در یک وقت آزاد و یا به وقت تاریکی در بحبوحه ی احساسات و تراکم عواطف گوناگون و در یک حال هیجانی گفته شده باشد.
تا به حال فکر کرده اید چرا شعری برای شمالذت دارد و درفردی دیگر ابدن لذت بخش نیست؟
متوجه شده اید از ترجمه ی اشعار بزرگان کلاسیک که در دانشگاه ها هم تدریس میشود و کتب درسی موجود است لذت نمیبرید؟
ایا میدانید شعر ان دسته از شعرایی که شاعران انها .محروم/فقیر و مظلوم بوده اند همچون دانای توس فردوسی بزرگ یا مسعود سعد سلمان بیشتر در شما تاثیر میگذارد تا ان دسته از صله بگیران متمول همچون انوری/فرخی /عنصری و مدایح حکیم سنایی و فقط قدرتمندی شاعر در سرودن را به ما می فهماند؟
شعر خوب ارتباط مستقیم با اخلاق شاعر دارد.هرچه هیجانات و اخلاقیات شاعر در هنگام سرودن قوی تر و نجیب تر باشد حاصل کار شعری به تر و خوب تر است. اما شعر خوب بر دو نوع است
۱:شعر خصوصی/ اشعاری که برای یک فرد خاص نوشته شده / به گفته ی ناصر خسرو تغزل در باب معشوق مردود است و بزرگان گفته اند غزل را چون برای خویش نوشتی برای خویش بخوان
۲: شعر عمومی=شعر خوب عمومی، احساسات شدید و اخلاق عالیه ی شاعر است. محال است کسی که دارای اخلاق نیکو و صفات پسندیده نیست، بتواند شعری بگوید که همه کس آن را خوب بداند. شعر خوب عمومی شعری است که از اثر یک حالت و اخلاق خوب عمومی گفته شده باشد. این شعر همه وقت و همه جا خوب است، … میازار موری که دانه کش است/ که جان دارد و جان شیرین خوش است/شاعر این اثر خود نیز دارای چنین صفات نیکی است و در نزد تمام جهانیان ترجمه و معنای شعرش مقدس است……….. شعر خوب آن است که خوب تهییج کرده و خوب فهمیده شود، خوب به حافظه سپرده شود و خوب ترجمه شود و این نمی شود مگر این که در گفتن آن اخلاق ساده ی عالی، حس و هیجان شدید و سلیقه به کار رفته باشد.
……………………………………………………………………………………………………
اشعار اخلاقی:
اشعار اخلاقی اشعاری است که تشویق و ترغیب به پی روی از اصول خوب، احساسات سالم، آزادی افکار و عقیده، وطن پرستی و شرافت دوستی، راستی و نیکوکاری و پرهیز از صفات پست بنماید. از آن جا که برای نژادهای مختلف و ادوار متفاوت اصول اخلاقی کم و بیش متفاوت است، داوری در خوبی وبدی این قبیل اشعار نیز باید با ملاحظه ی این اختلافات باشد.این نوع از شعر که مشکل ترین نوع شعر است وافرادی خاص نویسنده ی ان هستند این گونه اشخاص که نسبتن نادر و کم اند، غالبن در شمار شعرای درجه اول هستند.
بزرگ ترین شاعر این گروه فردوسی تایرانی توسی است که سادگی زندگی و معیشت و سختی زندگانی او، اخلاق او را تصفیه نموده و بلندی همت و علو نفس و آزاد مردی او از اشعار او به خوبی پیداست و همان اخلاق مصفا و رشادت فطری او بوده است که نخست او را به نظم تاریخ نیاکان خویش وادار ساخته و سپس نگذاشت که همچون سایر شعرا و متملقین، خود را در دربار پادشاه مستبدی چون محمود غزنوی مقرب ساخته و با چاپلوسی و تملق، درباریان را رام و شهریار وقت را به خود جلب نماید.
حکیم عمر خیام با آن معلومات و ذوق فطری با مختصر کمکی که از رفیق صمیمی خود خواجه نظام الملک به او رسید قانع شده و در نیشابور نشسته و اکنون فکر آزاد خود را تا لندن و محافل ادبی پاریس پراکنده می سازد. ناصرخسرو علوی در دامنه ی کوه یمگان منزوی شده و عقیده ی آزاد و جسور خود را در اطراف محیطی متعصب و خونریز منتشر می نماید و ابن یمین خراسانی از تقرب به دربار خودداری کرده و حقایق را بی پرده برای هم وطنان اش بیان می کند.
……………………………………………….
اشعار وصفی: اشعاری است که شاعر در آن ها نقاشی و تابلو سازی می کند. اعم از این که این تابلو سازی نقاشی روحانی و روان شناسانه و یا نقاشی جسمانی و طبیعی باشد. بیان حالات عشقی، غضب، خوشوقتی، دل تنگی، شکوه، رزم و بزم، شکار، تعریف زیبایی، نقاشی طبیعت از قبیل آسمان درخشان، شب تاریک، کوه، دریا، باغ و امثال آن را باید جزء اشعار وصفی محسوب داشت.
…………………………………………………
اشعار روایتی: اشعاری که وقایع تاریخی، سرگذشت ها، قصه ها و اوضاع و احوال را حکایت می نماید. این نوع از شعر قدیمی ترین قسم شعر است، چون آن که ایلیاد و اودیسه ی هومر یونانی که از نخستین سخنان منظوم است، از شمار این نوع شعر است.این فن، متخصصین معروفی چون نظامی و وحشی داشته است و شاهنامه نیز از آن جمله به شمار می آید. بوستان سعدی را با آن که دارای حکایات و روایات است، نمی توان یک کتاب شعر روایی و نقلی نامید، زیرا سعدی قصدش فقط بیان اخلاق و دستور معیشت عمومی بوده است و نه جنبه ی وصفی و نه مرتبه ی نقلی و روایی دارد و در این دو صفت از شاهنامه عقب مانده
………………………………………………..
مراد ما از معرفی سه نوع شعر، وانمودن روح محسنات واقعی شعر است و هر شاعری تنها در یکی از این فنون موفقیت حاصل نموده است و به ندرت شاعری را خواهید یافت که در تمام انواع شعر قادر و نوانا باشد.
این خلاصه ای از انواع شعر بود اما امروز با وجود اینهمه درد . گرفتاری و رنج ها .شاعران ما کافیست که جز خود به دیگرران نیز توجه کند و فقط از تنهایی شب و بی معشوقگی و خیانت های عاطفی نگوید. کمی .فقط کمی به این موضوع فکر کنید که ما شاعر شدیم چون دیگران نمیتوانند و انها نیز حق دارند… سبز باشید و مانا