(( آروم بگـیـــر… آروم ))

                    ((بســـــم الله الرحــــــمن الرحـــــــیم))

 

دلــواپــسی هــامــو چــرا جـــّــدی نمـی گیــــری

شایـــد همیــن دلــــشــوره هـا کاری به دستم داد

می دونــم این احـــساس وحشتــناک بیخود نیست

“دیـــشب یه گنجشــک از رو شاخه بیصــدا افتاد”!

 

توو قلـــب من یه گلــّه اســـب مســت رم کـــردن

بازم تمـــام وسـعـــتم بــا خــــاک یکــســـان شـد

بایـــدبه زخـــمای عمیـــقم تـــن بـــدم بـا عــشق

مثـلِ درخـــتی که خـودش تسلیم طوفـــان شد!

 

جنـــگِ جــهـــانی توو  وجــــودم راه می افـــته

وقــتی بـــرای گـــریه توو آغـــوش شب میـری

بـاهـــرصـــدای  تــازه ای دســـتـام می لـــرزن

می دونم از این بوی خــون سرگیجه می گیری!

 

بـایـــد زمیـــن خــوردن برات عــادت بشه اینـجا

وقــتی مسیــــرِ پـیــش روت انقــــدر ســُر باشه

راهـــی بـرای  رفـــتـنت  باقــــی نمــی ذاره

شهـری که گـوشه گوشه ش از بن بست پــُرباشه

 

اشــکـاتو غیــر از بالـشت دســت کسی نسپار

اینــجاکسـی جـز بـی کسـی مــارو نمـی فهـمه

کفـــشاتو قایـــم می کنم شایــد نری… شایــد…

لعــنت به تـو! بیـــرون نــرو… این شهربی رحــمه!

 

امـــّا تـــو میـــری ــ قصّه مـــون رو دورِ تکراره ــ

فـــریـــاد مــن توو اوج ایـن کــابــوس می میـــره

حــالا سکــانس آخـــره ــ رقـــص دوتــا عــاشق ــ

پیـــراهـــنت دســتای بــادو سفـــت می گیـــره

 

تــاکــی باید “بانـــوی این قصـــر شنـــی” باشم؟

از کـــی برامــون اینقـــدَر بدبخـــتی عــادت شد؟

توو  قصــّه آدم خــوبه بـــودن آخـــرش مـــرگــه

اصــلا چـــرا دنیـــای مـــا انــقـــد کــثــافت شد؟!!!

 

بــی تــو فقـــط قـــرصِ برنـــج آرامـــشم میــده

ایـــن قصــّه هــرچــی تلــخ تر،جــذّاب تر میشه

میــدون مـیــن بودیـــم وحــالا منــفـجـر میشیم

بــا گـــریـه های مــادوتــا ایـن قــاب  تر میشه!

 

                 وقـــتی که تنــها نقـطه ی امن جهان گوره

                 اشــکـاتو پنـهـون کن توی قلـبت بمیرآروم

                 لالالالا….      لالالالا….    لالالالا…. لالا…

             آروم بگیــر… آروم بگـیــر… آروم بگیــر… آروم!

https://www.academytaraneh.com/31127کپی شد!
1231
۳۰

  • سعید عباسی خانم غفوریان این حستون را تحسین میکنم فوق العاده است شایـــد همیــن دلــــشــوره هـا کاری به دستم داد می دونــم این احـــساس وحشتــناک بیخود نیست “دیـــشب یه گنجشــک از رو شاخه بیصــدا افتاد”! موفق باشید
  • احسان ابوالحسنی سلام و آرزوهای خوب خانم غفوریان گرامی به نظر من این کارتون جزء یکی از ضعیف ترین کارهاتون بود و اگر خیلی برجسته به نظر میاد به دلیل اینه که این روزها در آکادمی زمستان سختی فرا رسیده و کیفیت هم وزن با کمیت رشد نکرده و در این تاریکی جرقه هم ماه به نظر میرسه . در این کار به شدت به مرور تصاویر و تعابیر چند شعر موفق گذشته دست زدید و به مدار تکرار چرخش همیشگی تون برگشتید با اینکه اخیرا داشتید فاصله می گرفتید !! و نکته آخر در بعضی بندها از تعبیری استفاده کردید اونهم برای حرف آخر و مصرع آخر که مخاطب آشنایی یا پیشینه ی ذهنی نداره یا براش ایجاد نکردید و این خیلی حرف و منظور و شخصی کرده ... امتیاز نصیبتان و نه برای این ترانه ... سرفراز باشید .../
  • نرگس بیگدلی @};- زبیا خواندمتان
  • احمد هادی سلام راجع به زیباییهای کارت صحبت نمیکنم دوستان به قدر کافی گفتن (من دنبال پیدا کردن نقاط ضعف کارم و این اخلاق گندیه میدونم ) 1- ((دلــواپــسی هــامــو چــرا جـــّــدی نمـی گیــــری/شایـــد همیــن دلــــشــوره هـا کاری به دستم داد)) ضربه ی لازم رو به عنوان مطلع یه ترانه نداره شروع کارت مثل 99% کارهای امروزیه 2- ((توو قلـــب من یه گلــّه اســـب مســت رم کـــردن)) میدونی آشنا زدایی یه تکنیکه توی کار و تکنیک بسیار خوبیه اما مثل یه تیغ دو لبه است خیلی باید مواظب باشی ذهن مخاطب رو با چیزی نا متعارف مانوس کنی که براش قابل هضم باشه و اگه تنونی مخاطب به توانائیت شک میکنه " اسب مست " برای من یه آشنا زدایی شکست خورده بود شاید تو بتونی یه گله اسب مست رو تجسم کنی اما من نمیتونم 3- "بایـــدبه زخـــمای عمیـــقم تـــن بـــدم بـا عــشق" تن دادن به معنی تسلیم شدنه و ازاونجایی که توی بند بعدی به درستی آوردی"مثـلِ درخـــتی که خـودش تسلیم طوفـــان شد!" اما همیشه عشق نقش التیام دهنده رو برای زخم ها اما اینجا هیچ کارکردی به جز پر کردن وزن نداره چرا؟؟؟؟؟ 5- ((وقــتی بـــرای گـــریه توو آغـــوش شب میـری)) لطفاً از تصاویر دستمالی شده دست بردار 6-((بـایـــد زمیـــن خــوردن برات عــادت بشه اینـجا/وقــتی مسیــــرِ پـیــش روت انقــــدر ســُر باشه)) دو تا کلمه ی "اینجا " و "انقدر" فقط برای پر کردن وزن اومده خانم غفوریان و این خیلی بده در ضمن "انقدر " دقیقاً یعنی چقدر ؟؟؟ به مخاطب خاص احترام بگذارید لطفاً 7- ((میــدون مـیــن بودیـــم وحــالا منــفـجـر میشیم/بــا گـــریـه های مــادوتــا ایـن قــاب تر میشه!)) میدون مین چیزی نیست که بتونه منفجر بشه بلکه این مینهای داخل میدون هستند که منفجر میشن . منظورتون کدوم "قاب" بود ؟؟؟ 8- و .... مراقب تعریف ها باش موفق باشید با احترام @};-
  • کیوان اخوان حریری خانم سادات خسته نباشید کار سنگین و زیبایی بود لذت بردم میدانید که بنده کارهای شما رو دوست دارم ایراد خاصی در کارتون مشاهده نکردم ولی یک نکته ی خیلی ریز به نظرم آمد اینکه چندجا احساس کردم کمی وزن تغییر میکنه حالا شاید به خاطر سکته های نسبتا زیاد کلمات بود ولی بسیار دسوت داشتم خسته نباشید عالی بود
  • احمداکملی سلام. همه ی کاراتو دوس دارم واقعا زیباس
  • مهدي دمي‌زاده سلام دوست من... توو این کار غرق تصویرسازی میشم یه جاهایی اجازه بده خواننده وایسه و از تصویر لذت ببره مثله اینه که توو قطاری و تصاویر پی در پی میان و میرن ------------ رم کردن اسب جالبه من تو یه کارم از رم کردن فیل توی قلب نوشتم رم کرده توو دلم/یه گله فیل نر
  • رادین اکباتانی یکی از ترانه های بسیار جالبی بود که تو این سایت دیدم البته همه دوستان هنر مندندوهیچ شکی نیست.اما درجش متفاوته. بهتون تبریک میگم خانم غفوریان و همچنین از مدیریت سایت تشکر میکنم که این سایت رو ساپورت میکنن. @};- @};- @};- @};-
  • الهه صادقي وقـــتی که تنــها نقـطه ی امن جهان گوره =D> =D> =D> =D> =D> اشــکـاتو پنـهـون کن توی قلـبت بمیرآروم... =D> =D> =D> =D> =D> لالالالا…. لالالالا…. لالالالا…. لالا… =D> =D> =D> =D> =D> آروم بگیــر… آروم بگـیــر… آروم بگیــر… آروم! =D> =D> =D> =D> =D>
  • ديانا ادريس زاده سلام دوستم :-) همه ي كارات. دوست دارم اما اين يه چيز ديگه ست 8-> =D> =D> =D> @};- انقدر دوسش دارم كه نمي تونم يه قسمت كارو بيشتر دوست داشته باشم =D> :-x لاااااااايك***
  • مرتضی مهرعلیزاده تــاکــی باید “بانـــوی این قصـــر شنـــی” باشم؟ از کـــی برامــون اینقـــدَر بدبخـــتی عــادت شد؟ توو قصــّه آدم خــوبه بـــودن آخـــرش مـــرگــه اصــلا چـــرا دنیـــای مـــا انــقـــد کــثــافت شد؟!!! زیبا بود دوست من این بند و خیلی دوس داشتم
  • ابراهیم شاهزری اشــکـاتو غیــر از بالـشت دســت کسی نسپار اینــجاکسـی جـز بـی کسـی مــارو نمـی فهـمه پسندیدم @};-
  • موسی صادقی سلامبانو غفوریان عزیز ممنون که همیشه ترانه های زیبا و دوست داشتنی تون رو به نگاه ما هدیه میکنید...تبریک میگم این ترانه هم دوست داشتنی بود و البته آموزنده @};- تــاکــی باید “بانـــوی این قصـــر شنـــی” باشم؟ از کـــی برامــون اینقـــدَر بدبخـــتی عــادت شد؟ توو قصــّه آدم خــوبه بـــودن آخـــرش مـــرگــه اصــلا چـــرا دنیـــای مـــا انــقـــد کــثــافت شد؟!!! @};- می پسندم @};-
  • حسین خزایی مثه همیشه از خوانش ترانه شما کمال لذت و بردم .. بر قرار باشید @};- @};-
  • مینا کاشانی سلام حمیده جان لذت بردم از خوندن ترانت می پسندم @};- =D> =D> =D>
  • علی جهانگرد دوست خوبم ترانه زیبایی سرودی.. تبریک میگم.. موفق باشی. @};- @};-
  • هادی صمدپور بـایـــد زمیـــن خــوردن برات عــادت بشه اینـجا وقــتی مسیــــرِ پـیــش روت انقــــدر ســُر باشه راهـــی بـرای رفـــتـنت باقــــی نمــی ذاره شهـری که گـوشه گوشه ش از بن بست پــُرباشه + درود خانوم غفوریان عالی بود و لایک @};-
  • سهیل پیلتن درود خانم غفوریان ترانه بسیار عالی و زیبایی ازتون خواندم پر بود از حرفهای تازه و بکر از خواندنش لذت بردم سپاس @};-
  • فریبا سید موسوی آفرین حمیده عزیزم ترانتو خیلی دوست داشتم پر از فضاهای زیبا و خیال انگیز ولی با جناب آدینه هم موافقم هجوم واژه ها و تعابیر بسیار زیبایی که توو ترانه هست مانع از ارتباطی منطقی و برداشتی مناسب از حال و هوای ترانه هست تراوش احساسات بسیار بکرو زیبات جنبه قصه گویی و شرح حال مناسب رو از ترانت می گیره و سادگی و ظرافت بیان و کمتر می کنه البته این ایراد نیست وبر می گرده به فوران ایده های بسیار شاعرانه ای که توو ذهن خلاقت در حال پروازه فقط باید این پرنده های سرکشو جهت بدی ..عزیزم من همیشه تورو استاد گلم میدونم و امیدوارم این شاگرد گستاخ رو ببخشی :"> ..خیلی عالی بود استاد ِ بلند پرواز ِ واژه ها...از صمیم قلب می پسندم @};- @};- @};- =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> :-x :-x :-x :-x :-x
  • عبدالسلام بلوچي ترانه دلنشینی بود .... موفق باشی عزیز
  • مجید صادقی سلام خانم غفوريان عزيز هميشه منتظر كاري از شما هستم اين ترانه هم مثل هميشه زيبا بود مرسي
  • محسن رمضانی آفرین بانو غفوریان عزیز. هربار کارهاتون پختگی بیشتری دارن و این برای مخاطب بسیار لذت بخش و دلگرم کنندست. از خودن کارتون لذت بردم بانو. تنها نکته ای که میتونم روش تاکید کنم اینه شما برخلاف حس و حال ترانه هاتون . وقوت کارهاتون ایجاز رو رعایت نمیکنین و به راحتی میشه بندهاایی از همین ترانه رو که حرف جدیدی ندارن رو قیچی کرد که حوصله ی مخاطب سر نره. بسیار موفق و پیروز باشید. با احترام فراوون.
  • امید رضا رهبر عالی مثل همیشه =D> =D> =D> =D> @};- @};- @};-
  • نسترن رها سلام . ممنون که در این حس گویاتون ما رو هم سهیم کردین راهـــی بـرای رفـــتـنت باقــــی نمــی ذاره شهـری که گـوشه گوشه ش از بن بست پــُرباشه
  • احسان نوری باسلام به شما کارتون بسیار زیبا و خوندنی و خوش لحن بود . می پسندم @};-
  • معصومه قریشی اشــکـاتو غیــر از بالـشت دســت کسی نسپار اینــجاکسـی جـز بـی کسـی مــارو نمـی فهـمه کفـــشاتو قایـــم می کنم شایــد نری… شایــد… لعــنت به تـو! بیـــرون نــرو… این شهربی رحــمه! =D> =D> =D> =D> مثل همیشه بی نظیر @};- @};- @};-
  • میترا باقری وقـــتی که تنــها نقـطه ی امن جهان گوره اشــکـاتو پنـهـون کن توی قلـبت بمیرآروم لالالالا…. لالالالا…. لالالالا…. لالا… آروم بگیــر… آروم بگـیــر… آروم بگیــر… آروم! عالی بود.دیگه هیچی نمیتونم بگم =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> حمیده جان این همه احساسو از کجا میاری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ می پسندم از تهه ته قلبم @};- @};- @};- @};- @};-
  • رضا حبیب پور کفـــشاتو قایـــم می کنم شایــد نری… شایــد… لعــنت به تـو! بیـــرون نــرو… این شهربی رحــمه! لذت بردم @};-
  • رسول آدینه سلام خواهر عزیزوهنرمندم ----------------------------------------------------------- از آخر ترانه اولین نکته رو میگم اگه کارتون رو بخوام مثل یک خوراکی لذیذ در نظر بگیرم چاشنی ونمک کارتون بند آخر وخصوصا این دو مصرع بود لالالالا…. لالالالا…. لالالالا…. لالا… آروم بگیــر… آروم بگـیــر… آروم بگیــر… آروم! ---------------------------------------------------- شاید کوچک ترین ایرادی که بتونم به کارتون بگیرم( البته خودمو در اون حد نمیبینم شما تحمل کن) بزرگترین حسنِ کارتون باشه اصلا نمیخوام وارد جزییات ترانه بشم که خودتون بیشتر از من واقفی حرفم یه دیدگاه شخصی هست بنظر کارتون از فضا سازی وتصویر لبریزه وشاید همین تصاویر بکر اینقد زیاده که حرف اصلی نمیخوام بگم گم میشه بلکه به حاشیه میره شروع ترانه با این ایده شروع میشه کسی که دلواپسی های راوی رو جدی نمیگیره وداره وارد دنیایی میشه که فرجام خوبی در انتظارش نیست... --------------------------------------------------------- ودر ادامه: توو قلـــب من یه گلــّه اســـب مســت رم کـــردن بازم تمـــام وسـعـــتم بــا خــــاک یکــســـان شـد بایـــدبه زخـــمای عمیـــقم تـــن بـــدم بـا عــشق مثـلِ درخـــتی که خـودش تسلیم طوفـــان شد! جنـــگِ جــهـــانی توو وجــــودم راه می افـــته وقــتی بـــرای گـــریه توو آغـــوش شب میـری بـاهـــرصـــدای تــازه ای دســـتـام می لـــرزن می دونم از این بوی خــون سرگیجه می گیری! تا اینجا: این دلشوره ها به بهترین نحو ممکن ادامه پیدا میکنن واین پرواز فکر شما باعث بوجود اومدن این تصاویر زیبا در کار شده که خیلی لذت بخشه خوندنش **تا میرسه به بند بعدی: بـایـــد زمیـــن خــوردن برات عــادت بشه اینـجا وقــتی مسیــــرِ پـیــش روت انقــــدر ســُر باشه راهـــی بـرای رفـــتـنت باقــــی نمــی ذاره شهـری که گـوشه گوشه ش از بن بست پــُرباشه اینجا فکر میکنم دچار تغییر شده در مفهوم کار تا بندای قبلی دلشوره از دست رفتن مخاطب راوی موج میزد آنچنان که این ترکیبات زیبا توصیف دلشوره رو میکرد وراوی میخواد هر جور شده مخاطبش رو راضی کنه وارد دنیای بی رحم نشه یعنی در اصل نباید زمین بخوری اینجا مسیر پیش روی آدم ها لیزه نباید بری اینجا همه ی مسیرها بن بسته این برداشت من از کارتون تا اینجا بود ----------------------------------------------------- اشــکـاتو غیــر از بالـشت دســت کسی نسپار اینــجاکسـی جـز بـی کسـی مــارو نمـی فهـمه کفـــشاتو قایـــم می کنم شایــد نری… شایــد… لعــنت به تـو! بیـــرون نــرو… این شهربی رحــمه! امـــّا تـــو میـــری ــ قصّه مـــون رو دورِ تکراره ــ فـــریـــاد مــن توو اوج ایـن کــابــوس می میـــره حــالا سکــانس آخـــره ــ رقـــص دوتــا عــاشق ــ پیـــراهـــنت دســتای بــادو سفـــت می گیـــره تــاکــی باید “بانـــوی این قصـــر شنـــی” باشم؟ از کـــی برامــون اینقـــدَر بدبخـــتی عــادت شد؟ توو قصــّه آدم خــوبه بـــودن آخـــرش مـــرگــه اصــلا چـــرا دنیـــای مـــا انــقـــد کــثــافت شد؟!!! =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> واقعا واژه هاتون حرف ندارن پیراهنی که باد رو میگیره دنیایی که با تمام وجود حرف خواننده رو زدین کثافت شده هنوزم دارم لذت میبرم =D> =D> =D> فقط با اما تو میری موافق نیستم خواننده امید توام با التماس رو داره پیگیری میکنه و با گفتن اما تو میری رگش رو میزنید که در نهایت معشوقه رفت پس دیگه ادامه ی این تراژدی براش تب و تاب اولیه رو نداره ----------------------------------------------------------- ودر ادامه هم بندهای زیبای پایانی بودن که اشاره کرده بودم خواهر عزیزم من خیلی کوچک تر از اینم چیزی به شما بگم وباید ازتون یاد بگیرم معلم وارانه به حرفام نگاه کنین ممنونم خواهرم @};- @};- @};-