دخترک کبریت فروش
دخترک کبریت فروش…کنجه خیابونای غم
اسیره قصه ها شده…اینجا مثه یه متهم
رویایه کودکانشو….گم کرده توی این شبا
دستاش دارن یخ میزنن …از نفس ما آدما
هنوز تموم دغدغش…تاریکی این خونه هاست
اما بازم مثله قدیم…کبریتاشو کسی نخواست
حتی نگاش نمیکنن…..رهگذرای بی خیال
دیگه داره یادش میره این آرزوهای محال
………………..
دخترک کبریت فروش…. هنوز توی این کوچه هاست
شاید همین نزدیکیا….. همسایه منو شماست
میدونه بازم میمیره…..تنها تو این سیاهیا
بازم یه قطره اشک میشه…تو قصه بچه گیا
…………………
دخترک کبریت فروش…….. کنج خیابونای غم
نشته توی غربتش….با کبریتای خیلی کم
کبریتاشو نمیسوزه………میخواد که یادگار بشن
میخواد چراغ راه اون ……. مردای روزگار بشن
اما هنوز نمیدونه….مردای روزگار کجان
شاید توی واقعیت………..یا اینکه توی قصه هان
………………….
دخترک کبریت فروش…. هنوز همین دورو براست
شاید همین نزدیکیا….. همسایه منو شماست
میخواد که شب تموم بشه…. تا که بره به آسمون
بره بازم پیشه خدا………فرشته های مهربون
in sher too mosabeghate adabiye oloompezeshkiye kerman rotbe 2vomro kasb karde ishala gharare tavasote yeki az khanandehaye rocke kerman ta ye mah dge tanzim beshe ishala oon moghe mizaramesh too bakhshe taranehaye ejra shode