قاب عکس شیشه ای
بازهم امشب این ترانه های من
دارن اسم تو رو فریاد میزنن
باز که دل تنگ تو شد از بی کسی
توی تنهایی تو رو داد میزنن
باز اون نگاه شیرین تو شد
همه ی بود و نبود و هست من
توی یک قاب قشنگ شیشه ای
روبه روی عکس تو نشسته ام
با تو اما با خودم حرف میزنم
می شینم یک عالمه واست می گم
که همیشه مال من باشی فقط برای من
آخه این چه عشقیه
یکی بیاد به من بگه
من که تنهایی دارم هی با خودم حرف میزنم
تو که نیستی که ببینی هنوز هم عاشقتم
نمی خوام باور کنم تو نیستی و تنها منم
عکس تو توی یه قاب شیشه ای
شده مونس من و همدم من
شب و روزم شده با عکس تو درد دل کنم
این تو نیستی که ، چرا نمیشه پس باور من
تو که نیستی و منم که با خودم حرف میزنم
شده قاب عکس تو مونس تنهایی من
این تو نیستی و چرا نمی تونم باور کنم
که فقط اینجا منم
که با خودم حرف میزنم
-
سلام فریبا جان خوبی من نمی تونم نظر بدم ولی روبه روی عکس تو نشسته ام با تو اما با خودم حرف میزنم @};- خستته نباشی
-
سلام...زیبا بود و لذت بردم..حرفهارو دوستان گفتن... @};- @};-
-
درود فریبا جان گفتنیارو دوستان گفتند من از حس زیبای ترانه ی شما لذت بردم با مهر @};-
-
خب دوست عزيز با مهسا موافقم؛ چرا قاب شيشه اي سياوش قميشي؟ حتي وزن هم روي اون كار بود؛ ولي خب بايد رها باشيد در سرودن؛ سراغ سبكهاي معروف نريد؛ سپاس