کاشکی میشدکه…
منم اینجا روی دیوار
اسیر یه قاب کهنه م
میون یه عکس سردم
که
فقط توئی بهونه م
دستام از همیشه خالی
دلم از همیشه پر تر
کاشکی میشد که بمیرن
لحظه های دور و دورتر
کاشکی می شد یه ستاره
این حوالی جون بگیره
یا
شب سیاه تبدار
بره و اذون بگیره
بزار آخر این حقیقت
میون من و تو واشه
بزار آخرین دروغ هم
تشنه باشه و
نباشه
منم اینجا توی آزار
اسیر تیک تاک ساعت
کاشکی می شد
که
نمونم
توی لحظه های عادت