وابستگی

 

هرچی دارم مال اونه

از خودم هیچی ندارم

حتی  اون اشکای سردم

همه ی دار وندارم

 

حتی اون خودکار آبیم

که دیگه رنگی نداره

حتی این احساس کـُهنـَم

حتی اون عکسای پاره

 

عمری من با ثروت تو

غمُ شادی مو می دیدم

حتی من با دستای تو

آرزوهامو می چیدم

 

حتی می شد با نگاتم

دلُ بـُرد به آسمونم

گاهی می شد با چشاتم

دلُ بست به این زمونـَم

 

تمومه  این زندگیمم

شده احساس شبونه

حتی لبخندی که دارم

مال من نیست مال اونه

 

همه ی دل تنگیامم

باتوبود به دست آوردم

میدونم خبر نداشت هم

اگه اون نبود ،می مُردَم

 

همین حرفای قشنگم

همین بینایی ِ چشمام

همین احساسی که هر روز

می شینه به پای شعرام

 

بی تو مجنونی غریبم

تویی صاحب اختیارم

حتی این دل صبورُ

همه شونو از تو دارم

حتی این غمی که دارم

حتی این دلی که خونه

همین اشکایی که ریختم

مال من نیست مال اونه

 

https://www.academytaraneh.com/1481کپی شد!
786
۲۴

  • جاسم ثعلبی (حسّانی) سلام پرویز خیلی زیباست درود بر شما =D> @};-
  • حميدرضابرزكار درود دوست گلم ترانتون زیبا بود و زیباتر از اون قدرت نقد پذیری شما/اما یه جاهای هم من راجه بهشون نظر دارم:من اوج ترانتئن رو توی همون دو بند ابتدایی دیدم/به نظرم دیگه هرچه گفتین حرف تازه ای نبود و گاهی به سمت اطناب هم کشیده میشد. عمری من با ثروت تو ( نفهمیدم منظورتون از ثروت چیه/مادی یا.../اما من هر چی که باشه باهاش مخالفم/چون اصلا تو این شعر جانیفتاده /نه تو مفهوم نه تو زبان کار/نمی دونم اصلا واسه چی اومده و منظورتون چی بوده/اگاه دلیل خاصی داره راهنماییم کنید بدورود تا دوباره ها
    • پرویز کدخدایی سلام جناب برزکار عزیز ... مرسی بابت وفتی که پای ترانم گذاشتی... و اما واژه ی ثروت... من ثروت منظورم مادیات نبوده و بلکه تموم احساس که ازش گرفتم چه غم و چه شادی... چون تو این ترانه اگه دقت کنید تفسیریست از وجود معشوقی که عاشق همه دارایی شو که همین احساسش هست مدیون اون میدونه... ثروت هم شامل همون تعلقاتیس که به همراه عشق به عاشق دس میده... خلاصه این برداشت من بود... ممنونم بدرود @};-
  • تارا روزخوش درود بر شما با نظرات دوستانم موافقم در کل ترانتون رُ دوست داشتم قشنگ بود موفق باشید @};-
  • آرش فرزین درود بر شما ... با مهسای عزیز موافقم میشینه عامیانه یا محاروه هست ، اما می نشینه = ادبی + محاوره ادبی = می نشیند به طور مثال اون قسمت رو میشه این طوری درست کرد ( به نظر من ، که ممکنه خوشتون نیاد) : میشینه توُ عمق شعرام در کل ترانه رو خوب جلو بردید اما بیان مفاهیم به صورت تکرار ، باعث میشه که از زیبایی کار کم بشه. در این قسمت ها هم فعلتون هماهنگی نداره با فاعل یا اینکه من متوجه نوع خوانش این قسمت نمیشم! حتی می شد با نگاتم دلُ بـُرد به آسمونم گاهی می شد با چشاتم دلُ بست به این زمونـَم دل رو بُرد به آسمونم؟ ( مثلن میشد نوشت : دلُ برد به آسمونا) دلُ بست به این زمونم (مثلن میشد نوشت : دلُ بست به این زمونه ، که البته باید قافیه رو دستکاری کنیم در این صورت) امیدوارم باعث ناراحتی شما نشه نکته هایی که گفتم. شاد باشید
    • پرویز کدخدایی سلام آقای فرزین... یه دنیا ممنون هم بابت حضور منورت و هم بابت وقتی که برای نقد ترانم گذاشتید... فرمایشات شما و خانم پهلوان کاملن صحیح است...انشاءالله که در کار بعدی که ارائه خواهم داد دقت عملی بیشتری به خرج میدم... نکته نظرات شما مثه چراغی راهنمایست برای دلنوشته های این حقیر ... اینجام تا بیاموزم و برای آموختن به یاری شما دوستان عزیز نیازمندم... یه دنیا ممنون مانا باشی یزدان نگهدارتان @};-
  • فرزانه پروین ترانه ی زیبایی بود تبریک میگم @};-
  • سید حامد سید کریمی salam ziba bood @};-
  • محمد مظفریان کارت عالی بود پرویز جان موفق باشی همیشه @};-
  • مهسا پهلوان درود دوست عزیز...یه نکته که باید عرض کنم در این قسمت ترانتون همین احساسی که هر روز می نشینه توی شعرام کلمه ی می نشینه ترانه ی شما رو نا میزوون کرده..چون این واژه حالت گفتاری نداره و حالت گفتاریش اینطوریه: میشینه... اگه می خواید کاری توامان محاوره و ادبی بنویسید اون سبک کاری متفاوتی داره که باید از تبحر کافی بر خوردار باشید. به هر حال زیبا بود خصوصا این قسمت حتی این غمی که دارم حتی این دلی که خونه همین اشکایی که ریختم مال من نیست مال اونه سپاس.با احترام.مهسا @};-
    • پرویز کدخدایی سلام خانم پهلوان... مرسی از حضورتان... در مورد واژه می نشینه به جای می شینه که شما مطرح فرمودید باید عرض کنم منم اول از واژه می شینه استفاده کردم ولی اگه دقت فرمده باشید یه کم مکث و کلام موسیقی ِ خودشُ از دس میده واسه همین توفیق اجباری شد که کلامم یه کم مسیرشو تغییر بده... شایدم شما صیحیح میفرمایید ... دوستان اگه محبت کنند در مورد واژه (می شینه) به جای (می نشینه ) اظهار نظر کنن ..ممنون میشم... همین حرفای قشنگم همین بینایی ِ چشمام همین احساسی که هر روز می نشینه* توی شعرام محتاج یاری سبزتان هستم... سپاسگزارم خانم پهلوان از وقتی که برام گذاشتید% یزدان نگهدارتان @};-
  • مریم جلائی سلام جناب کدخدائی به آکادمی خوش اومدین خوشحالم که به این جمع پیوستید اولین ترانه ی زیبای شما رو در آکادمی خوندم منتظر آثار بعدی شما هستم موفق باشید @};- @};-
  • عماد بهاری درود جناب کدخدایی عزیز به نوبه ی خودم حضورتان را در این سایت گرامی میدارم و خوشحالم که در این فضا هم میتوانم از آثار شما بخوانم و لذت ببرم .. با مهر ======== @};-
  • محمددوستدار ziba bod..faghat ye nokte ke sardamo nadaram ghafiye nistan lotfan eslaah ko
    • پرویز کدخدایی سلام ممنون از حضورتان.. دوست عزیز اوناییکه ستاره دارند قافیه اند - یعنی اگه شما همه ترانه رو دقت کنید از همین روند پیروی می کنند... هرچی دارم مال اونه از خودم هیچی ندارم* حتی اون اشکای سردم همه ی دار وندارم* ممنون از حضور شما بدرود @};-
  • .:[ مـجـیـد ]:. ممنون بسیار عالی ... "تمومه این زندگیمم شده احساس شبونه حتی لبخندی که دارم مال من نیست مال اونه" قربانت مجید @};-