غریبه شدن..

غریبه شدن..

منو زنده کن با برگشتنت..

منو زنده کن با برگشتنت
ببین کم اوردم بدون صدات
صدات واسه من مثل لالایه
منو میبره به عمق چشات

تو خوبی و من غرق تنهاییم
همه ادما بد غریبه شدن
نمیشناسم کسی رو دیگه
تو نیستی نفسهام بریده شدن

منم اونیکه یخ زده بی هوات
تو شهری که بی تو زمستون شده
نمیدونی چی ساختی از رفتنت
تو رفتیو این شهر ویرون شده

دارم زندگی میکنم با غمت
چشماتو ببند روی این منظره
همونی که تو غم داشتی میمرد
داره زندگیشو جنون میبره

تو تنها راه نجات منی
باید معجزه شه که برگردی تو
ولی حیف خیال خوبه فقط
نمیفهمی درمون این دردی تو

منم اونیکه یخ زده بی هوات
تو شهری که بی توزمستون شده
نمیدونی چی ساختی با رفتنت
تو رفتیو این شهر ویرون شده

علی فضلی

 

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/117777کپی شد!
62
۳

  • mreza.irani123456@gmail.com سلام ودرود جناب فضلی خودتون هم متوجه هستید که هنوز برای ترانه نوشتن زمان لازم دارید.همه ی ما ضعف ها و قوت های خودمون رو داریم سعی کنید تا با خلاقیت بیشتر با واژه های جدیدتر ترانه بنویسد.در ضمن از اهنگهایی که ساختید برای ما بفرمایید.موفق و پایدار باشید.
  • mer3de سلام آقای فضلی عزیز. کارتون نیاز به یه ویرایش اساسی داره . خیلی جاها از وزن خارج شدین . با یه کم ویرایش میشه یه کار عالی ازش در آورد. موفق و پرترانه باشی دوست عزیز