چرا

چرا هیچی جز نگاهت موندنی نشد با تکرار

چرا از هوای ابری یادگاری مونده رگبار

چرا این خاطره ی خیس ، ساکت و صامت و دوره

لحظه های خوب و زنده اش کمه اما غرق نوره

مثه یک جمله درده که براش نقطه نذاشتن

تهِ تکرارِ دوباره ش گره ی بسته ی کوره

می خوام از این همه کابوس بپرم رو به حقیقت

ببینم چیزی هنوز هست که با قلبم جفت و جوره ؟

دوستی و راه امیدی برا فرداهاش نوشتس؟

که قرار سر سری نیست از رو عشقه نه با زوره !

۰۲/۰۴/۱۴۰۲

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/115307کپی شد!
170
۱
۱