مبتلا
ساجد فاضلی ( مبتلا )
واسه گرفتن دستات
ب ی معجزه لازم بود
ی چیزی تو دلم میگفت
میگیرم دستاتو خیلی زود
بهار و پاییزم رد شد
شبا سخت میگذره بازم
صدام کن اگه میتونی
دارم رویامو میبازم
میشه فکر منم باشی ؟
دارم انگشت نما میشم
جنون رسیده ب مغزم
صدام کن عشقم ، خوب میشم
یادمه ، وقتی پیشم بودی
لبات همیشه میخندید
الان بدون من خوبی ؟
اصلا حالمو میفهمید ؟
هنوزم مبتلا هستم
ب این عشقه ی اتیشه
شبام بدجوری دلگیره
میخوام ببینمت ، میشه ؟