(فریاد از این عشق)

( فریاد از این عشق )

 

آن لحظه که چشمت به منه ساده دل افتاد

انگار که این کشتی ویران به گل افتاد

من ماندموجادوی نگاهی که نکردی

من ماندمو  مردی که به پایت خجل افتاد

 

گفتی که برو از من و این عشق حذر کن

این قصه فراموش کن و فکر دگر کن

بس کن..نزن این حرف و بمان با من و یک عمر

تا جان به تنت هست مرا خون به جگر کن

 

هیهات ..هیهات

هیهات از این عشق

فریاد …فریاد

فریاد از این عشق

 

باران غم و کوچه ی در مسلخ پاییز

من ماندم و تنهایی و این فصل غم انگیز

سهمم شده از عشق…دلی بی سروسامان

سهمم شده این سینه  ی از دلهره لبریز

 

یک عمر لب پنجره ام..چشم به راهت

دلخوش به همان آمدن گاه به گاهت

مستم کن از آن باده ی چشمان سیاهت

ای من به فدای تو و آن طرز نگاهت

 

هیهات هیهات

هیهات از این عشق

فریاد..فریاد

فریاد از این عشق

 

ای کاش مرا اینهمه از خویش نرانی

از حال دل خسته ام ای کاش بدانی

چشمم به در و منتظرلحظه ی دیدار

ای کاش بیایی تو  و  ای کاش بمانی

 

هیهات هیهات

هیهات از این عشق

فریاد..فریاد

فریاد از این عشق

 

 

( عباس مقدم )

@moghaddam2255

https://www.academytaraneh.com/112905کپی شد!
396
۲
۱
۲