ترانه باملودي گفته شده،بدون تقليد وكپي برداري از ديگران

دل به توبستم

عکس رخ زیبای تودرماه افتاد
چون یوسف گمگشته که درچاه افتاد
آتش به دلم زدی ومیسوزانی
چون شعله آتشی که بر کاه افتاد

ای چشم وچراغم،برگردسراغم،
دیریست درآغوش کشیدست مراغم
بابوی تومستم،عهدی نشکستم
یک شهرخبردارشده دل به توبستم
من باتواَم ای یار،ازعشق توبیمار،هستم بیالحظه دیدار

سرگشته وحیرانم وویران توام یار
دلبسته به چشمان وپریشان توام یار
من خسته ووابسته به مژگان توام یار
من منتظرم تابرسدلحظه دیدار

ای چشم وچراغم،برگردسراغم
دیریست درآغوش کشیدست مراغم
بابوی تومستم،عهدی نشکستم
یک شهرخبردارشده دل به توبستم

ای شهرخبردارکه مهمان امد
دوری وغم هجربه پایان امد
چشم ودل من روشن
آن یوسف گمگشته به کنعان امد

خوش بردل من باد،ازدست توصد داد
عاشق شده این دل ،تورو میخوااااااد
جوادمعقول

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/112608کپی شد!
410