فاجعه
بازم جای تو گیتارم نشسته توی آغوشم
بازم از غصه لبریزم،نمیشی تو فراموشم
نگاهم خیس و تب داره،چشام بی وقفه می باره
هجوم ترس و دلشوره ازم دس برنمیداره
تصور میکنم دنیام رو فصل غصه مکث کرده
که هر ثانیه م این روزا پر از بغض و غمو درده
مسیر زندگیم بی تو،تو دورِ باطل افتاده
حسودیم میشه به قلبت که از هفت دولت آزاده
خیالش نیست یکی اینجا داره میسوزه هر لحظه
تو دنیایی که دور از تو به یک لعنت نمی ارزه
تو نبض لحظه هام بودی،نبودت فاجعه باره
نبودت گوشه ی ذهنم شبیه چوبه ی داره
یه کاری کن واسه قلبی که فرداش رنگ کابوسه
تو این تاریکی مطلق داره از غصه می پوسه