کافه ی خلوت

رو میز کافه ی خلوت
گُلِ رُز بودو لبخندت
نگاهم کردیو من هم
شدم بی وقفه پابندت
بهت گفتم نری هرگز
که بی تو خالیو پوچم
ولی تو رفتیو من هم
اسیر لحظه ی کوچم
حالا ازکافه ی خلوت
یه حلقه دارمو یک گُل
چقد من ساده بودم که
فریبم دادی با صد رُل
دیگه گلدون این کافه
پُر از خارایه کاکتوسه
تنِ گُل زردو خشکیده
دلش هم داره می پوسه
خودم هم شکلِ تنهایی
همش دلتنگو درگیرم
چقد از قهوه ها سیرم
چقد از کافه دلگیرم
حالا ازکافه ی خلوت
یه حلقه دارمو یک گُل
چقد من ساده بودم که
فریبم دادی با صد رُل

از این نویسنده بیشتر بخوانید: